مسجد در قرآن‏ و روایات‏
۱۳۹۱/۱۱/۱۹

بسمه تعالی

مسجد در قرآن‏ و روایات‏

آیت الله حسین انصاریان

مسجد

مسجد خانه خدا و محل عبادت و برترین و شریف‏ترین مکان روى زمین است؛ مسجد مرکز اتّصال قلب و روح به محبوب حقیقى و جاى شنیدن دعوت حضرت دوست به سوى خیر و کمال است. مسجد، آباد کننده دل، تصفیه کننده جان و مرکز تجلّى انوار ربوبى بر قلب مؤمنان است. مسجد، خانه هدایت و مرکز تربیت و جایگاه اهل معرفت و محل سوز و گداز عاشقان الهى است. مسجد جاى خردمندان، خانه برکت براى مستمندان و جاى مناجات دردمندان و سرزمین برآورده شدن نیاز حاجت‏مندان است. مسجد خانه قرآن، مدرسه عشق، مکتب دانش، مرز بینش و محل گرفتن فیوضات ربانى از عالم قدس است. مسجد جایگاه نزول برکات، مرکز تدارک مافات و صحنه پیکار با عوامل شیطان و جاى نجات از درکات است. مسجد، پلى به سوى بهشت و راهى به سوى فضیلت و طریقى به طرف هدایت و دلیلى به سوى نقطه وصال براى فراق زدگان است. مسجد، جایى است که عبادت و بندگى در آن، افضل و برتر از سایر مکان‏ها است و آباد نگاه داشتن آن از اعظم عبادات و قربات است. مسجد، جایگاه بسیج عباد خدا براى عبادت و خدمت به خلق، امر به معروف و نهى از منکر، حلّ مشکلات مسلمانان و آمادگى جهت جهاد و مبارزه با دشمنان خدا و انسانیت است. مسجد، مرکزى است که امروز قدرش مجهول و فرداى قیامت براى آنان که حقّش را ادا نکردند، بزرگ‏ترین اندوه و حسرت و واسطه شرمسارى و خجالت در پیشگاه حضرت دوست است! مسجد در قرآن‏ کتاب خدا براى مسجد فضیلتى بس بلند و مقامى بس ارجمند قائل است که توجه به عمق آن آیات، انسان را به معنویت و روحانیت و ارزش مسجد آگاه مى‏نماید. آنان که با مسجد دشمنى ورزند و دست به خرابى ظاهر و باطن مسجد بیالایند و سعى در تعطیل بناى مسجد یا متوقّف شدن مسائل الهى در آن کنند، بنا به فرموده قرآن از ستمکارترین مردم روى زمینند. [وَ مَنْ أَظْلَمُ مِمَّنْ مَنَعَ مَساجِدَ اللَّهِ أَنْ یُذْکَرَ فِیهَا اسْمُهُ وَ سَعى‏ فِی خَرابِها أُولئِکَ ما کانَ لَهُمْ أَنْ یَدْخُلُوها إِلَّا خائِفِینَ لَهُمْ فِی الدُّنْیا خِزْیٌ وَ لَهُمْ فِی الْآخِرَةِ عَذابٌ‏ عَظِیمٌ‏] «1». و چه کسانى ستمکارتر از کسانى مى‏باشند که از بردن نام خدا در مساجد خدا جلوگیرى کردند، و در خرابى آن‏ها کوشیدند؟ آنان را شایسته نیست که در آن [مراکز عبادت‏] درآیند، جز در حال ترس [از عدالت و انتقام خدا]. براى آنان در دنیا خوارى و زبونى است و در آخرت عذابى بزرگ است. تفسیر «پرتوى از قرآن» با استفاده از آیات و روایات و مسائل تاریخى و طبیعى وغریزى، در ذیل این آیه چنین مى‏گوید «2»: مگر جز این است که غرائز و قواى حیوانى در آدمى منشأ هر ستم و تجاوز است؟ تنها محیطى که این غرائز را محدود و وجدان حق جویى و عدالت خواهى را بیدار و فعال مى‏گرداند، همان محیطهایى است که به نام خدا و حق و عدل بر پا گشته و به نام مسجد که محل سجده براى خدا و اخضاع سرکشى‏هاست، نامیده شده است. اگر خودبینى و امتیازجویى آدمى و صورت ها و اندیشه‏هاى ناشى از آن در حریم مساجد راه یافت، صورت و معناى خدایى مسجد را ویران مى‏کند و ظاهر آن را از رونق مى‏اندازد. چون مساجد ویران گردید، بند و حدّى براى سرکشى غرائز نمى‏ماند و جلو هر ستمى باز مى‏گردد، پس آنان که دیگران را از مساجد ممنوع و به خود محدود مى‏سازند و نور فطرت خدایى را خاموش و نام غیر خدا را بلند مى‏کنند از هر ظالمى‏ ظالم‏ترند!! بعضى از مفسران، این آیه را نازل در پیش‏آمد حدیبیه و منع مشرکین عرب، رسول اکرم صلى الله علیه و آله و اصحابش را از ورود به مکه دانسته‏اند، گرچه اوّل آیه با این داستان تطبیق مى‏کند، ولى آخر آیه‏ [وَ سَعى‏ فِی خَرابِها] «3» با این شأن نزول درست نمى‏آید، چون مشرکین عرب هیچ گاه در خرابى کعبه نکوشیدند، بلکه همیشه به پا نگهدارنده و آبادکننده آن بودند، مگر آن‏که مقصود، تنها خرابى معنوى و از جهت ذکر خدا باشد. به هرحال ظاهر آیه را نمى‏توان ناظر به واقعه مخصوصى دانست و هیچ قرینه‏اى براى چنین تطبیقى در میان نیست، این آیه بیان حقیقى است کلى و شامل حوادث گذشته مانند خرابى‏هاى بیت المقدس و زمان نزول آیه مانند منع مشرکین در واقعه حدیبیه و آینده مانند خرابى هاى صلیبى‏ها و قرامطه از مساجد و هم چنین بى‏رونق شدن معابد و مساجد امروز که همه نتیجه و آثار شوم اختلاف و تضاد منتسبین به ادیان است که معابد و مساجد را سنگرى براى انشا و ابراز اختلافات و تأمین هواها و منافع خود ساخته‏اند. شایسته مقام مساجد و پاسدارى پایه گذاران و طرفداران آن این است که با قلبى هراسناک از خوف خدا و مسؤولیت نسبت به مساجد در آن درآیند تا دیگران را به خشوع و سجده وادارند؛ نه آن‏که بر خدا و خلق سرکشى نمایند و مساجد را به صورت پایگاه تحمیل اندیشه‏ها و سنگر جنگ آرا و عقاید شخصى خود گردانند. یا چون مساجد را از صورت اصلى خود خارج کردند و نسبت به آن خائن گشته و چون وظیفه پاسدارى آن‏ها را انجام ندادند، در حقیقت از آن بیگانه و رانده شدند و جز در حال ترس و نگرانى نبایستى در آن وارد شوند. یا آن‏که با اختلافات خود، چون مانع باطنى براى مردم در مساجد پیش آوردند و به خرابى آن کوشیدند و آن را از وضع اولى منحرف ساختند، یگانه پایگاه خود را سست و راه را براى غلبه دیگران باز کردند، تا آنجا که در مساجد که محل امن و آرامش است، خود جز با هراس و نگرانى نتوانند وارد شوند. آن گروه‏هایى که رابطه و اجتماعاتشان بر اساس دین و پایگاه قدرتشان مسجد است، همین که اساس و مرکزیت پایگاهشان سست و بى‏پا گردید، قدرتشان به ضعف و عزتشان به ذلت بر مى‏گردد و بیش از زبونى در دنیا عذاب هاى بزرگ ترى در پیش دارند. مسؤولیت مسلمانان نسبت به مسجد خیلى مهم و سنگین است، مسلمان باید در حفظ ظاهر و باطن مسجد بکوشد و وجودش کانون جاذبه مردم به سوى مساجد باشد. ائمه مساجد لازم است که آراسته به علم، تقوا و بینش سیاسى و اجتماعى و پیراسته از صفات مذموم و داراى حسنات اخلاقى باشند، تا در سایه کمالات آنان مردم به مساجد هجوم برده بر غرائز و سرکشى هاى آنان زمام و مهار الهى بزند. [قُلْ أَمَرَ رَبِّی بِالْقِسْطِ وَ أَقِیمُوا وُجُوهَکُمْ عِنْدَ کُلِّ مَسْجِدٍ وَ ادْعُوهُ مُخْلِصِینَ لَهُ الدِّینَ کَما بَدَأَکُمْ تَعُودُونَ‏] «4». بگو: پروردگارم به میانه‏روى [در همه امور و به اجتناب از افراط و تفریط] فرمان داده، و [امر فرموده‏]: در هر مسجدى [به هنگام عبادت‏] روى [دل‏] خود را [آن گونه‏] متوجه خدا کنید [که از هر چیزى غیر او مُنقطع شود]، و او را در حالى که ایمان و عبادت را براى وى از هر گونه شرکى خالص مى‏کنید بخوانید؛ همان گونه که شما را آفرید، [پس از مرگ به او] بازمى‏گردید. [إِنَّما یَعْمُرُ مَساجِدَ اللَّهِ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ وَ أَقامَ الصَّلاةَ وَ آتَى الزَّکاةَ وَ لَمْ یَخْشَ إِلَّا اللَّهَ فَعَسى‏ أُولئِکَ أَنْ یَکُونُوا مِنَ الْمُهْتَدِینَ‏] «5». آباد کردن مساجد خدا فقط در صلاحیت کسانى است که به خدا و روز قیامت ایمان آورده و نماز را بر پا داشته و زکات پرداخته و جز از خدا نترسیده‏اند؛ پس امید است که اینان از راه یافتگان باشند. [لَمَسْجِدٌ أُسِّسَ عَلَى التَّقْوى‏ مِنْ أَوَّلِ یَوْمٍ أَحَقُّ أَنْ تَقُومَ فِیهِ، فِیهِ رِجالٌ یُحِبُّونَ أَنْ یَتَطَهَّرُوا وَ اللَّهُ یُحِبُّ الْمُطَّهِّرِینَ‏] «6». قطعاً مسجدى که از نخستین روز بر پایه تقوا بنا شده شایسته‏تر است که در آن [به نماز و عبادت‏] بایستى، در آن مردانى هستند که خواهان پاکیزگى [و طهارت جسم و جان‏] هستند و خدا پاکیزگان را دوست دارد. از آیات شریفه‏اى که ذکر شد، روشن مى‏شود که خداوند بزرگ به مساجدى که به دست مردم مؤمن بنیان‏گذارى شده و مسلمانان در آن مساجد خود را به تربیت و فضیلت مى‏آرایند و از این مراکز به تزکیه نفس و محدود کردن غرائز و آبادى دنیا و آخرت اقدام مى‏کنند، سخت علاقه‏مند است و در مرحله بعد استفاده مى‏شود که اگر مساجد از نظر هدایت آباد شد و آبادى هدایت آن هم بستگى به عمل مردم و علما به شرایط مسجد دارد، مسلمانان در تمام جبهه‏هاى حیات و زندگى بر دشمنان خود پیروز و داراى عزت دارین خواهند بود!! مسجد در روایات‏ روایات و احادیث اسلامى درباره مسجد، مسائل بسیار مهمى را طرح کرده‏اند که بر تمام مسلمانان لازم است آن ها را رعایت کرده و از این راه خشنودى حضرت حق و پیامبر صلى الله علیه و آله و ائمه علیهم السلام را جلب کنند. ... سَمِعْتُ أَباعَبْدِاللّهِ علیه السلام یَقُولُ: شَکَتِ الْمَساجِدُ إِلَى اللّهِ تَعالى‏ الَّذینَ لا یَشْهَدُونَها مِنْ جیرانِها، فَأَوْحَى اللّهُ عَزَّ وَجَلَّ إِلَیْها: وَعِزَّتی وَجَلالی لا قَبِلْتُ لَهُمْ صَلاةً واحِدَةً وَلا أَظْهَرْتُ لَهُمْ فِى النّاسِ عَدالَةً وَلا نالَتْهُمْ رَحْمَتی وَلا جاوَرُونی فی جَنَّتی‏ «7». راوى مى‏گوید: از حضرت صادق علیه السلام شنیدم که مساجد به پروردگار عالم از همسایگانى که در آن شرکت نمى‏کنند، شکایت بردند. خطاب رسید که: به عزت و جلالم سوگند، در صورت استخفاف به مساجد یک نماز از آنان قبول نمى‏کنم و آنان را به عدالت در بین مردم آشکار نمى‏نمایم و به رحمتم نمى‏رسند و در بهشت مجاور من نخواهد بود. قالَ رَسُولُ اللّهِ صلى الله علیه و آله: کُونُوا فِى الدُّنْیا أَضْیافاً، وَاتَّخِذُوا الْمَساجِدَ بُیُوتاً وَعُودُوا قُلُوبَکُمُ الرِّقَّةَ وَأَکْثِرُوا مِنَ التَّفَکُّرِ وَالْبُکاءِ مِنْ خَشْیَةِ اللّهِ، وَاجْعَلُوا الْمَوْتَ نَصْبَ أَعْیُنِکُمْ وَما بَعْدَهُ مِنْ أَهْوالِ الْقِیامَةِ تَبْنُونَ ما لا تَسْکُنُونَ وَتَجْمَعُونَ ما لا تَأْکُلُونَ فَاتَّقُوا اللّهَ الَّذی إِلَیْهِ تُرْجَعُونَ‏ «8». پیامبر خدا صلى الله علیه و آله فرمود: در دنیا مهمان باشید، این دلبستگى‏ها و آرزوها شایسته مهمان نیست، مساجد را به عنوان خانه اصلى خود بگیرید، دل ها را به رقّت عادت دهید، زیاد اندیشه کنید و از خشیت حق گریه داشته باشید، موت و اهوال قیامت را نصب العین قرار دهید، این چه زندگى غلطى است که ساختمانى کرده‏اید که در آن سکنى ندارید و آن قدر جمع کرده‏اید که براى شما قدرت خوردن نیست، از خدایى که به سوى او باز مى‏گردید، پروا کنید! امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود: رفت و آمد به مسجد یکى از این منافع را دارد: برادرى که برادریش سود خدایى دارد. تحصیل علم جدید و تازه. دانستن آیه محکمه. برخورد به رحمت منتظره. یاد گرفتن کلمه هدایت که انسان را از گمراهى برهاند. شنیدن کلامى که راهبر به سوى راه خداست. ترک گناه از ترس حق یا حیا از حضرت بارى‏ «9». قالَ عَلِىٌّ علیه السلام: لَیْسَ لِجارِ الْمَسْجِدِ صَلاةٌ إِذا لَمْ یَشْهَدِ الْمَکْتُوبَةَ فِى الْمَسْجِدِ إِذا کانَ فارِغاً صَحیحاً «10». على علیه السلام فرمود: همسایه مسجد اگر از هر جهت فراغت و صحت داشته باشد، باید براى نماز واجب به مسجد بیاید که با بودن فراغت و صحت، حق نماز در جاى دیگر براى او نیست. پیامبر صلى الله علیه و آله فرمود: هرکس به مسجدى از مساجد خدا براى نماز جماعت برود، براى هر قدمى که برمى‏دارد هفتاد هزار حسنه منظور شود و به همان اندازه درجاتش بالا رود «11». عَنِ النَّبِیِّ صلى الله علیه و آله قالَ: یَجى‏ءُ یَوْمَ الْقِیامَةِ ثَلاثَةٌ یَشْکُونَ: الْمُصْحَفُ، وَالْمَسْجِدُ، وَالْعِتْرَةُ، یَقُولُ الْمُصْحَفُ: یا رَبِّ حَرَّفُونی‏ «21» وَمَزَّقُونی وَیَقُولُ الْمَسْجِدُ: یا رَبِّ عَطَّلُونی وَضَیَّعُونی، وَتَقُولُ الْعِتْرَةُ: یا رَبِّ قَتَلُونا وَطَرَدُونا وَشَرَّدُونا، فَأَجْثُوا لِلرُّکْبَتَیْنِ فِى الْخُصُومَةِ فَیَقُولُ اللّهُ لی: أَنَا أَوْلى‏ بِذلِکَ‏ «13». رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمود: در قیامت، سه چیز به حضرت حق شکایت برند: قرآن، مسجد، عترت. قرآن مى‏گوید: پروردگارا! مرا از نظر معنى تغییر داده و پاره کردند. مسجد مى‏گوید: پروردگارا! مرا بیکار گذاردند و ضایع نمودند. عترت مى‏گوید: الهى! ما را کشتند و راندند و آواره کردند. پیامبر صلى الله علیه و آله مى‏فرماید: من براى احقاق حق این‏ها در پیشگاه حضرت حق زانو مى‏زنم. خداوند مى‏فرماید: من به محاکمه خائنان به این سه برنامه سزاوارترم. در شرح این حدیث آمده: مراد از مصداق کامل مسجد در این روایت مسجد پیغمبر است که در زمان آن‏ حضرت مرکز حکومت اسلامى بود و باید از آنجا عدالت و احکام حقیقى قرآن به همه جاى جهان پراکنده شود. و مصداق کامل طرف خصومت این سه چیز غاصبین خلافت اسلام‏اند که قرآن مجید را به رأى خود تفسیر کردند و احکام آن را که متضمن نظام عدالت عمومى بود پاره پاره کردند و استفاده از مزایاى آن را به عرب و اشراف قریش و بنى امیه اختصاص دادند و دیگران را محروم کردند. با این که قرآن، برابرى و برادرى را براى همه بشر آورده و همه نژادها و تیره‏ها در پیشگاه او برابر و فضیلت وابسته به تقوا است. پاره پاره شدن احکام الهى قرآن در حقیقت پس از مرگ پیامبر صلى الله علیه و آله به دست غاصبین شروع شد و خلیفه دوّم در طول خلافت خود جامعه اسلامى را طبقه طبقه کرد: عرب‏ها را طبقه اشراف قرار داد و بر سر مردم مسلط ساخت، قانون هایى وضع کرد که مسلمانان غیر عرب را از حقوق اجتماعى اسلامى محروم کرد و به هم دستى همکاران و احزاب هم فکر خود نظامات عمومى اسلامى را تکه تکه کرد و در دوران بنى‏امیه که با حکومت عثمان آغاز شد، نظریات خلیفه دوّم به اوج ترقى رسید و بنى‏امیه در دوران صد ساله حکومت خود آن نظریات را قانون اساسى خود قرار دادند!! بنى‏امیه در آن نظریات به اندازه‏اى پافشارى کردند که قرآن و اسلام و مساجد و عترت به کلى تنهاى از جامعه ماندند و جز سلطنت غاصبانه و دیکتاتورى به وسیله نژاد بنى‏امیه و سپس بنى‏عباس براى مسلمانان چیزى نماند!! حتى ظاهر قرآن در زمان عثمان سوزانده شد و در زمان ولید، قرآن مجید تیرباران و تکه تکه گشت. مسجد که رمز حکومت اسلامى و اساس پخش تعلیمات الهى بود، در زمان بعد از پیامبر، تعطیل و حکومت عادلانه تبدیل به حکومت عربى دیکتاتورى گردید و با تعطیلى مسجد پیامبر، در حقیقت همه مساجد عالم از هویت اصلى و ذاتیش تعطیل شد و از مساجد جز یک سلسله برنامه‏هاى خشک و ظاهر چیزى نماند. و اما عترت پیامبر، آن‏چنان دچار سختى و فشار زندگى شدند که عترت و اهل بیت هیچ پیامبرى و هیچ مسلمانى به اندازه آنان رنج و زحمت ندید؛ داستان کربلا و واقعه طف و حره و ... نشانگر سختى‏هاى طاقت‏فرسایى است که عترت نبىّ اکرم صلى الله علیه و آله از دست مردم به ظاهر مسلمان کشیدند. پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله فرمود: در تورات نوشته شده: خانه‏هاى من در زمین مساجد است، خوشا به حال بنده‏اى که در خانه‏اش تطهیر کند و در مسجد به زیارت من آید، بر من است که کرامت نصیب زائرم کنم، آنان را که در تاریکى شب به مساجد مى‏آیند، بشارت به نور درخشان در قیامت بده‏ «14». پیامبر صلى الله علیه و آله فرمود: براى مساجد مردمى است که از شدت علاقه و توجه به مسجد، گویى مانند میخ هاى کوبنده به مسجدند، ملائکه همنشین آنانند، چون غایب شوند، از آنان جستجو کنند و به هنگام بیمارى از آنان عیادت نمایند و به وقت حاجت به آنان کمک دهند «15». امام صادق علیه السلام از پدرانش از حضرت على علیه السلام نقل مى‏کند: همسایه مسجد را نماز نیست مگر در مسجد، مگر این‏که براى او عذرى یا علتى باشد. عرض کردند: همسایه مسجد کیست یا امیرالمؤمنین؟ فرمود: کسى که اذان‏ را مى‏شنود «16». پیامبر صلى الله علیه و آله فرمود: نشستن در مسجد به انتظار نماز، عبادت است‏ «17». پیامبر صلى الله علیه و آله فرمود: هرگاه خداوند اهل قریه‏اى را ببیند که در گناه اسراف مى‏کنند، ولى سه نفر مؤمن در آن‏هاست، خطاب مى‏کند: اى اهل گناه! اگر در میان شما مؤمنان متحابین به جلالم نبودند که به خاطر نماز آنان زمین و مساجدم آباد است و از ترس من در سحر در حال استغفارند، همانا آینه عذابم را بر شما نازل کرده و باکى نداشتم‏ «18». پیامبر صلى الله علیه و آله فرمود: نشستن در مسجد به انتظار نماز عبادت است، اگر حدثى در آن نباشد. گفتند: حدث چیست؟ فرمود: غیبت‏ «19». پی نوشت ها: (1)- بقره (2): 114. (2)- تفسیر پرتویى از قرآن: 1/ 273، ذیل آیه 114 سوره بقره. (3)- بقره (2): 114. (4)- اعراف (7): 29. (5)- توبه (9): 18. (6)- توبه (9): 108. (7)- الأمالى، شیخ طوسى: 696، حدیث 1485؛ بحار الأنوار: 80/ 348، باب 8، حدیث 1. (8)- اعلام الدین: 365، باب عدد اسماء اللّه تعالى، حدیث 33؛ بحار الأنوار: 80/ 351، باب 8، حدیث 3. (9)- میزان الحکمة: 5/ 2396 به نقل از الأمالی، شیخ صدوق: 318. (10)- وسائل الشیعة: 5/ 195، باب 2، حدیث 6314؛ بحار الأنوار: 80/ 354، باب 8، حدیث 3. (11)- بحار الأنوار: 73/ 336، باب 67، حدیث 1 (در ضمن حدیث). (21)- در بعضى نسخه‏ها «حرقونی» آمده است. (31)- بحار الأنوار: 80/ 368، باب 8، حدیث 26. (14)- من لا یحضره الفقیه: 1/ 239، باب فضل المساجد، حدیث 720؛ بحار الأنوار: 80/ 373، باب 8، حدیث 37. (15)- بحار الأنوار: 80/ 373، باب 8، حدیث 38. (16)- بحار الأنوار: 80/ 379، باب 8، حدیث 47؛ مستدرک الوسائل: 3/ 356، باب 2، حدیث 3767. (17)- الکافى: 2/ 356، باب الغیبة والبهت، حدیث 1؛ بحار الأنوار: 80/ 380، باب 8، حدیث 47. (18)- الأمالى، صدوق: 199، المجلس السادس والثلاثون، حدیث 8؛ بحار الأنوار: 80/ 383، باب 8، حدیث 57. (19)- بحار الأنوار: 80/ 384، حدیث 60. منبع: دفتر مطالعات و پژوهشهای مرکز رسیدگی به امورمساجد