یکى از زیباترین و برجسته ترین نکات زندگى سالار شهیدان حضرت امام حسین علیه السلام, توجه شدید و علاقه بى نظیر پیامبر عظیم الشأن اسلام صلى اللّه علیه و آله بـه ایشان و برادر بزرگوارش امام حسن علیه السلام است. این نکته آن چنان آشکار و نمایان بود که صفحات زیـادى از کـتـب تـاریـخ و حدیث را به خود اختصاص داده است .
یکى از زیباترین و برجسته ترین نکات زندگى سالار شهیدان حضرت امام حسین علیه السلام, توجه شدید و علاقه بى نظیر پیامبر عظیم الشأن اسلام صلى اللّه علیه و آله بـه ایشان و برادر بزرگوارش امام حسن علیه السلام است. این نکته آن چنان آشکار و نمایان بود که صفحات زیـادى از کـتـب تـاریـخ و حدیث را به خود اختصاص داده است .
در ایـن نـوشـتـار بـر آنیم تا گذرى هر چند کوتاه بر فضائل والای آن بزرگ انسان الهى از بیان ملکوتی پیامبر اکرم صلى اللّه علیه و آله بیندازیم. ما در این مبحث، به بیان اعترافات آن گروه از اشخاص مى پردازیم که نه تنها از پیروان مکتب على و آل على علیهم السلام نبوده اند، بلکه از جهاتى رویاروى آن مکتب قرار گرفته، چهره مخالف با آن داشته اند.
من از حسینم
رسول خدا صلى اللّه علیه و آله، حسن و حسین علیهما السّلام را بسیار دوست مى داشت، و نسبت به آنها فوق العاده اظهار علاقه و عطوفت مى کرد. از جمله احادیثى که از این دوستى و علاقه پیغمبر صلى اللّه علیه و آله حکایت مى کند. حدیث «یعلى بن مره» (1) است که در خدمت پیغمبرصلى اللّه علیه و آله به مجلس میهمانى که به آن دعوت شده بودند مى رفتند ناگاه به حسین علیه السّلام برخورد کردند که در کوچه بازى مى کرد. پیغمبر صلى اللّه علیه و آله جلو همراهان رفت، و دستهاى خود را گشود (بغل باز کرد)، کودک از این سوى به آن سوى مى گریخت، و پیغمبرصلى اللّه علیه و آله او را مى خندانید تا وى را گرفت، پس یک دستش را زیر چانه حسین علیه السّلام و دست دیگرش را پشت سر او گذارد، و او را بوسید و فرمود:
«حُسَیْنُ مِنّى وَ اَنَا مِنْ حُسَیْن اَحَبَّ اللهُ مَنْ اَحَبَّ حُسَیْناً، حُسَینٌ سِبْطُ مِنَ الاَسْباط»؛
حسین از من است، و من از حسینم، خدا دوست دارد کسی را که حسین را دوست داشته باشد. حسین سبطی از اسباط است.
و نیز همین حدیث را بخارى، ترمذى، ابن ماجه و حاکم به لفظ دیگری روایت کرده اند .(2)
وقتى این اخبار را مطالعه مى کنیم، و از شدّت علاقه و دوستى پیامبرصلى اللّه علیه و آله به امام حسین علیه السّلام آگاه مى شویم، نباید فراموش کنیم که گوینده این کلمات و الفا1 پیغمبر خدا است، و او کسى است که در دوره زندگانى با گزاف گوئى و سخنان دور از حقیقت و مدح بیجا مبارزه داشت; سخنان و کارهایش براى بشر حجت و قانون و شریعت بوده و آنچه فرموده ترجمان حقیقت است.
مـهـر و مـحبت پیامبر صلى اللّه علیه و آله به امام حسین علیه السلام و برادر بزرگوارش امام حسن علیه السلام زبانزد عام و خاص بوده است اما دوستى آنها یک دوستى ساده پدر نسبت به فرزند نبود; بلکه ریشه آن بر علائق و مبانى عمیق و یگانگى روحى استوار، و رمز یک اتحاد و اتصال ناگسستنى معنوى و توافق کامل فکرى بود
محبت آسمانی
مـهـر و مـحبت پیامبر صلى اللّه علیه و آله به امام حسین علیه السلام و برادر بزرگوارش امام حسن علیه السلام زبانزد عام و خاص بوده است اما دوستى آنها یک دوستى ساده پدر نسبت به فرزند نبود; بلکه ریشه آن بر علائق و مبانى عمیق و یگانگى روحى استوار، و رمز یک اتحاد و اتصال ناگسستنى معنوى و توافق کامل فکرى بود.
جمع کثیری از بزرگان تسنن از پیغمبر اکرم صلى اللّه علیه و آله روایت کرده اند که فرمود:
«مَنْ اَحَبَّ الْحَسَنَ وَ الْحُسَیْنَ فَقَدْ اَحَبَّنى، وَ مَنْ اَبْغَضَهُما فَقَدْ اَبْغَضَنى»؛ هر کس حسن و حسین را دوست بدارد همانا مرا دوست داشته و هرکس آنها را دشمن بدارد پس البته مرا دشمن داشته است.
این حدیث در بین محدثین، مشهور و معروف بوده و مکرر از پیغمبر صلى اللّه علیه و آله شنیده شده است، به این مضمون است که: پیغمبر صلى اللّه علیه و آله بیرون آمد در حالى که حسن و حسین با او بودند این بر یک دوش آن حضرت و آن بردوش دیگرش بود. یک بار حسن را مى بوسید و بار دیگر حسین را تا به ما رسید فرمود: هر کس اینها را دوست بدارد به تحقیق مرا دوست داشته و هرکس آنها را دشمن بدارد، مرا دشمن داشته است.(3)
آقای جوانان بهشت
گروه بسیارى از محدثین نامدار اهل سنت از پیغمبر صلى اللّه علیه وآله روایت کرده اند که فرمود: «اَلْحَسَنُ وَ الْحُسَیْنُ سَیِّدا شَبابِ اَهْلِ الْجَنَّةِ ؛ حسن و حسین دو آقاى جوانان اهل بهشتند».
این احادیث به سندهاى متعدد از جمعى از صحابه مثل امیرالمۆمنین على علیه السّلام، ابن مسعود، حذیفه، جابر، ابوبکر، عمر، عبداللّه بن عمر، قره، مالک بن الحویرث، بریده، ابى سعید خدرى، ابوهریره، اسامه، براء و اَنَس روایت شده و از مجموع آنها استفاده مى شود که پیغمبر صلى اللّه علیه و آله مکررا حسن و حسین علیهماالسّلام را به این صفت معرفى فرموده، و صدور این لفظ از آن حضرت متواتر و مسلّم و در میان مسلمانان معروف و مشهور بوده است.
متن اکثر احادیث این است که «اَلْحَسَنُ وَ الْحُسَیْنُ سَیِّدا شَبابِ اَهْلِ الْجَنَّةِ» و ترجمه متن بعضى دیگر این است که فرمود: فرشته اى از آسمان که مرا زیارت نکرده بود از خدا براى زیارت من اذن خواست، پس به من خبر داد و مژده داد که دخترم فاطمه، سیده زنان امت من است و اینکه حسن و حسین دو آقاى جوانان اهل بهشتند:
و در بعضى روایات این جمله نیز مذکور است: «وَ اَبُو هُما خیْرٌ مِنْهُما»؛ و پدرشان از آنها بهتر است.(4)
شبیه ترین فرد به پیامبر
بخارى و ابن اثیر روایت کرده اند که وقتى سر امام حسین علیه السّلام را نزد عبیدالله بن زیاد آوردند سر مطهر را در طشتى قرار داد، و با شمشیر یا چوب دستى خود بر آن چشم و بینى نازنین مى زد، و مى گفت روئى به این زیبائى ندیده ام. انس بن مالک گفت: آگاه باش که او شبیه ترین ایشان (یعنى اهل بیت) به پیغمبر خدا صلى اللّه علیه و آله بود.(5)
پاک از هر پلیدی
بر حسب احادیث متواتر و مشهور بین شیعه و سنى آیه تطهیر ( إنَّما یُریدُ اللّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُم الرِّجْسَ أَهْلَ اْلبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهیراً) (احزاب: 33) در مورد اجتماع امام علی و حضرت زهرا و حسنین علیهم السلام، در زیر کساء، و دعاء و صلوات پیغمبر صلى اللّه علیه و آله بر آنها نازل شد که به دفعات متعدد در منزل آن حضرت و بعضى اماکن دیگر اتفاق افتاد. و آیه شریفه و احادیثى که در تفسیر آن وارد شده دلالت بر عصمت و جلالت شأن حضرت سیدالشهداء علیه السّلام دارند.
سیوطى در « اکلیل، صفحه 178» به این آیه استدلال نموده و گفته است که همه اجماع اهل بیت علیهم السلام را حجت مى دانند زیرا خطا رجس است و رجس و پلیدى نیز از ایشان نفى شده است.
وقتى این اخبار را مطالعه مى کنیم، و از شدّت علاقه و دوستى پیامبرصلى اللّه علیه و آله به امام حسین علیه السّلام آگاه مى شویم، نباید فراموش کنیم که گوینده این کلمات و الفاظ پیغمبر خدا است، و او کسى است که در دوره زندگانى با گزاف گوئى و سخنان دور از حقیقت و مدح بیجا مبارزه داشت; سخنان و کارهایش براى بشر حجت و قانون و شریعت بوده و آنچه فرموده ترجمان حقیقت است
عظمت مقام در کلام وحی
یکى از آیات قرآن مجید که عظمت مقام امام حسین علیه السّلام از آن استفاده مى شود آیه کریمه مودّت است. گروهى بسیاری از علماى اهل سنت از ابن عباس روایت کرده اند: آنگاه که آیه «قُلْ لا أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ اَجْراً إلاَّ الْمَوَدَّةَ فِى الْقُرْبى» (شوری: 23) نازل شد، گفتند: اى پیامبر خدا! این خویشاوندان تو، که واجب گردیده بر ما مودّت و دوستى آنان، کیستند ؟ فرمود: على و فاطمه و دو پسر آنها. (6)
معتبرترین حجت خدا
در بـیـن دانـشـمـنـدان اسـلامـى , از شیعه و سنى , اتفاق نظر است که پیامبر در هنگام مباهله با عـالـمـان مـسـیـحـى نجران، تنها امام علی و حضرت زهرا و حسنین علیهم السلام را به همراه خود بُرد و آنان را مصداق «ابنائنا» و «نسائنا» و «انفسنا» در آیه شریفه ی «فمن حاجک فیه من بعد ما جائک من العلم فقل تعالوا ندع ابنائنا و ابنائکم و نسائنا و نسائکم و انفسنا و انفسکم ثم نبتهل فنجعل لعنة اللّه عـلى الکاذبین» (آل عمران: 16)؛ قرار داد.
این مطلب آن چنان مشهور و مسلم است که عالم بزرگ اهل سنت، حاکم نیشابورى، در کتاب «معرفة علوم الحدیث، صفحه 62» خود این جریان را از مصادیق روایات متواتر مى شمارد.
شرکت دادن آن چهار شخصیت ممتاز عالم آفرینش در مباهله که به تعیین و امر خداوند بود دلیل بر این است که این چهار نور مقدس، شایسته ترین و گرامى ترین خلق در نزد خدا، و عزیزترین مردم در نزد پیغمبر خدا بوده اند. آیه مباهله اعلان جلالت مقام، و تقرب خاصّ آنها به خداوند متعال است.
پی نوشت:
1) سنن ابن ماجه، ج 1 ص 65 مصابیح السنة، ج2، ص 281. ترمذى ج 13 ص 195 و196. اسدالغابه، ج 5، ص 130 و574 وج 2 ص 19. کنز العمال، ج 6 ص 233 وج 3 ص 395، و مطالب السۆل، ص 71.
2) الجامع الصغیر ج1، ص 148، کنز العمال، ج 6 ، ص 223، ح 3953. امالى الشریف المرتضى ج 1، ص 219.
3) سنن ابن ماجه، ج 1، ص 56، الاصابه ج 1 ص 330 ـ ح 1719. کنوز الحقائق، ج 2، ص 94. الجامع الصغیر، ج 2، ص 160. صواعق ص 90. تاریخ الخلفاء، ص 194. مسند احمد، ج 2، ص 288. ذخائر العقبى، ص 123 و 124. نظم دررالمسطین ص 210. مطالب السۆل، ص 71. سنن ترمذى، ج 13، ص 176. صواعق ص 187. السیرة النبویه، ج 3، ص 368. کنز العمال، ج 6، ص 216، ح 3782 و ص 222، ح 3916.
4) سنن ابن ماجه،ج 1 ب فضل اصحاب رسول اللّه صلى اللّه علیه و آله ، ص 56، الجامع الصغیر، ج 1، ص 7و152. صواعق، ص 185و189. استیعاب، ج 1، ص 376 الاصابه ص 330. ترمذى، ج 13، ص 191 و192 و198. مصابیح السنة، ج 2، ص 280. الحاوى، ج 2، ص 457. فرائد السمطین، ص 35. در رالسمطین، ص 205. ذخائر العقبى، ص 93 و129. خصایص نسائى ص 48 و49 و53. حلیة الاولیاء، ج 5، ص 71. مقتل خوارزمى، ف 6، ص 92. الخصائص الکبرى، ج 2، ص 265. مطالب السۆل ص 65. تاریخ ابى الفداء، ج 2، ص 97.
5) صحیح بخارى، ج 2، ص 188. اسدالغابه، ج 2، ص 20. البدء و التاریخ ج 6 ص 11.
6) حیاء المیت ج 2. الاتحاف، ص 5. صواعق، ص 168. الأکلیل ص 191. الغدیر ج 2 ص 307. خصایص الوحی المبین، ف 5، ص 52 تا 55. عمده ابن بطریق ف 9، ص 23 تا 25.