سیره اهل بیت(ع) در برخورد با کودکان در مسجد
۱۳۹۲/۱۲/۲۵
کلیدواژه (keyword) : دوره کودکی و نوجوانی , سیره اهل بیت(ع)

ظرافت، شکنندگی و انعطاف پذیری شخصیت کودک، پیچیدگی و حساسیت تربیت آنان را آشکار می کند.

دوره کودکی و  نوجوانی سرشار از عطوفت و نشاط و لبریز از شادی هاست، در این دوره ما شاهد احساسات پاک و بی آلایش نوباوگان هستیم. آنان امانت های الهی در نزد ما بزرگسالان به حساب می آیند و غنچه های باطراوت بوستان زندگی اند. ظرافت، شکنندگی و انعطاف پذیری شخصیت کودک، پیچیدگی و حساسیت تربیت آنان را آشکار می کند. کودک به دلیل نزدیک بودن به مبدأ فطرت و داشتن ذهن و دلی پاک و بی آلایش، زمینه بسیار مناسبی را برای تربیت پذیری دارد. او هدیه ای است الهی که با سرشت ساده و زلال خویش پا به جهان هستی گذاشته و از هر گونه زشتی و ناپاکی به دور است و این، والدین و مربیان وی هستند که با تربیت نادرست خویش، مسیر فطرت پاک و الهی او را منحرف می سازند. بنابراین، در برخورد با کودک باید ویژگی های ذاتی او را در نظر گرفت. مهربانی، نوازش و انس با کودک، نقش مهمی در تربیت و شکوفایی استعدادهای نهفته او دارند.  چنان که حضرات معصومان همواره از روی محبت و تواضع، با کودکان رفتار می کردند.

یکی از روشهای تربیت کودکان که مورد تأکید حضرات معصومان(ع) است، شرکت دادن آنان در  مکان ها و مراسم های مذهبی است. شرکت دادن کودکان در مراسم مذهبی، از روش های مؤثر آشناسازی آنان با ارزش های اسلامی است؛ زیرا کودک با چشم خود صحنه های حضور مردم در مراکز دینی را مشاهده می کند و شیوه ابراز احساسات نسبت به بزرگان دین را فرامی گیرد. به ویژه، مشارکت کودک در نماز جماعت و بردن او در مسجد نقش اساسی در تربیت دینی او دارد؛ زیرا مسجد از جایگاه رفیعی در اسلام برخوردار است و نماد اسلام به شمار می رود. همراه بردن کودکان و نونهالان به مسجد و شرکت دادن آنها در نماز جماعت، از یک سو این صحنه ها را جذاب تر می کند و از سوی دیگر، تصویر این منظره ها را در ذهن آنان زنده نگه می دارد و موجب تشویق آنها به برپایی برنامه های دینی و به ویژه، نماز جمعه و جماعت می شود.

ائمه بزرگوار(ع) در آموزش واجبات دینی و قرآن، به ویژگی های سنّی و شرایط کودکان توجه داشته اند و از امام باقر(ع) در این باره روایتی جالب نقل گردیده است: ما کودکانمان را از سن پنج سالگی به خواندن نماز وادار می کنیم، ولی شما از سن هفت سالگی آنها را به اقامه نماز امر کنید.

عبدالله بن فضالی از امام باقر یا امام صادق(ع)  روایت کرده است که آن حضرت فرمود: «هرگاه کودک به سه سال رسید، هفت مرتبه کلمه توحید را بگوید. وقتی سه سال و هفت ماه و بیست روزش تمام شد، هفت بار بگوید محمد(ص)، فرستاده خداست؛ هنگامی که چهار سالش کامل شد، هفت بار درود بر پیامبر(ص) و آل پیامبر  بفرستد. زمانی که پنج سالش به پایان رسید، از دست راست و چپش بپرسد؛ پس از آن رو به قبله بنشاند و سجده کند. شش ساله که شد، شستن دست و صورت را به او بیاموزد، آن گاه امر به نماز کند. هر زمان نه سالش تمام شد، وضو را به وی بیاموزد و اگر انجام نداد، تنبیه بدنی کند و همچنین نماز را به او یاد دهد و اگر اطاعت نکرد، کتک بزند. وقتی وضو و نماز را آموخت، خداوند پدر و مادرش را می بخشد.» نکته مهم تربیتی در این روایت، آن است که احکام اسلامی را به تدریج باید به کودک تعلیم داد، نه به صورت یک جا. پدر و مادر باید با پیروی از سیره اهل بیت(ع) دستورات الهی را به صورت گام به گام و با فاصله مناسب زمانی به کودکان تعلیم دهند تا آنها هم از یادگیری خسته نشوند و هم بتوانند آن چه را فرا می گیرند، تمرین کنند. نحوه آموزش معارف به کودکان نیز باید این گونه باشد که ابتدا خداشناسی، توحید و نبوت را آموزش دهند و سپس به سراغ احکام عملی بروند. هم چنین از آموزش امور زندگی مانند شناخت دست راست و چپ نباید غفلت کرد. استفاده از تنبیه به عنوان یک روش در تربیت کودک نیز از روایت فهمیده می شود.

در این دوره کودک در مرحله احساسات و تفکر عینی قرار دارد و به همین جهت در تربیت مذهبی وی نیز باید از راه برانگیختن احساسات دینی عمل نمود و شناختها و تفکرات دینی را به مراحل بالاتر احاله داد.

نکته شایان توجه این که، مساجد و اماکن مذهبی به عنوان پایگاه های اجتماعی دین، نقش بسیار مؤثری را می توانند در تربیت دینی، در شکوفایی احساسات دینی و نیز در جلب هرچه بیشتر کودکان به دین ایفا نمایند. این بیشتر به خاطر آن است که در مساجد کودک در کنار بزرگسالان و سایر همسالان خود در جوّی صمیمی می توانند در بستر مراسم و مناسک مذهبی، رشدی معقول و متعادل داشته باشند. و از همین مکانها شهد شیرین مذهب را بچشند.

 در منابع دینی شاهد هستیم که پیامبر(ص) خود و اصحاب نیز کودکان خود را به مسجد می آوردند. نه تنها کودکان سه ساله، بلکه زنان اصحاب، با بچه های شیرخواره خود در نمازهای جماعت حاضر می شده اند.

با مطالعه در منابع اصیل روایی و سیره نورانی پیامبر(ص) به روشنی درمی یابیم که آن حضرت حتّی در یک مورد بر آنان یا بر والدین آنها نهیب نزد و یا نسبت به آوردن کودکانشان به مسجد اعتراض نفرمودند، بلکه برعکس، عکس العمل هایی که حاکی از تشویق و رضایت است از جانب آن حضرت مشاهده می شود. در روایتی از ابن عمر چین آمده است: «پیامبر(ص) را دیدم که در منبر برای مردم سخنرانی می فرمود. ناگهان حسن(ع) در خروج از مسجد پایش لغزید و به زمین افتاد، حضرت سراسیمه از منبر پایین آمد، مردم او را گرفته به حضرتش دادند، فرمود: خدا بکشد شیطان را، واقعاً فرزند موجب آزمایش است، به خدا قسم هیچ متوجه پایین آمدن از منبر نشدم تا این که او را به من رساندند.»

چه بسا که پیامبر(ص) در حال سجده بود و حسن(ع) می آمد و بر پشتش می نشست و پیامبر به همان حال می ماند و سجده را طول می داد.

شبی پیامبر نماز عشاء می گذاشت و سجده ای بسیار طولانی بجا آورد، پس از پایان نماز علت را از حضرتش پرسیدند، فرمود: پسرم حسن، بر پشتم سوار بود و ناراحت بودم که پیاده اش کنم.

ابی قتاده انصاری روایتی نقل کرده که بیانگر نهایت توجه پیامبر(ص) به کودکان در اثنای نماز است؛ گرچه شاید برای ما غیرمنتظره بنماید و در صورت صحت روایت آن را مغایر با اصل حضور قلب در نماز تلقّی کنیم. او چنین می گوید:

«همانا پیامبر(ص) در حالی که نماز می خواند، نوه اش امامه ـ که فرزند دخترش زینب بود  را در بغل می گرفت، هنگام سجده او را بر زمین می گذاشت و در قیام او را در آغوش می گرفت و یا گردنش می نهاد.»

گاهی متأسفانه رفتار و برخوردهای دور از انتظار مؤمنان نسبت به کودکانی که با اشتیاق برای نماز جماعت به مسجد آمدند، موجب سرخوردگی و شاید انحراف کودک از مسیر دین و خواندن نماز شود. شخصی می‌گوید:

در کودکی همیشه سعی می‌کردم نماز خود را در مسجد بخوانم. روزی در حال نماز متوجه شدم پیرمردی مراقب من است. نمازم که به پایان رسید، پیرمرد به من گفت نمازت درست نیست و سپس با سخنان نیشدار خود مرا ملامت کرد. من غرق در سکوت بودم؛ هرگاه می‌خواستم از او بپرسم کجای نماز من اشتباه است، اجازه نمی‌داد و پیوسته می‌گفت نمازت درست نیست و امثال تو حق ندارند به مسجد بیایند. از آن به بعد تصمیم گرفتم دیگر به مسجد نروم و در منزل هم نماز نخوانم؛ این نخستین قدم برای ترک کامل نماز و انحرافم از طریق اسلام بود.

این در حالی است که سیره معصومان(ع) کاملاً با این شیوه برخورد مخالف است. جابر بن عبدالله انصاری نقل می کند که از امام باقر(ع) درباره کودکانی که در نماز جماعت مسجد حضور می یابند پرسیدم؛ آن حضرت فرمودند: «بچه‌ها را در صف آخر در کنار هم قرار ندهید، بلکه آنان را در بین صف‌ها جداجدا بنشانید (و با ایستادن بزرگ‌ترها در میانشان جدایی بیفکنید.»

شاید یکی از علّت‌های آن این باشد که کودکان احساس بی‌توجّهی و بی‌احترامی نکنند و با این شیوه، هم احترام کودکان را حفظ کرده‌ایم و به آنان شخصیت داده‌ایم و هم انگیزه حضور آنان در مسجد و نماز جماعت بیشتر شده، و در عین حال به نماز جماعت نیز نظم خاصی بخشیده‌ایم. البته مختصر برگزار کردن نماز جماعت نیز از جمله سفارش‌های معصومان(ع) می‌باشد، که در جذب و تشویق کودکان به نماز جماعت نقش اساسی دارد. بنابراین، چگونگی برخورد با کودکان و حتی نوجوانان و جوانان نیز باید توأم با محبت، احترام و تشویق باشد.

حضور کودکان در اماکن مذهبی، مانند مسجد، به ‌ویژه در نماز جماعت، باید با تشویق و ترغیب همراه باشد. البته برای موفقیت در این کار لازم است برای کودکان، در کنار عبادت و نماز برنامه‌های متنوع و جذّابی وجود داشته باشد؛ مانند اهدای جوایز، کارت تشویق، پخش شیرینی و شکلات در بین کودکان که زمینة جذب آنان را به عبادت فراهم می‌ کند.

در روایتی‌ از امام‌ صادق(ع) به‌ نقل‌ از پدر بزرگوارش، چنین‌ نقل‌ شده‌ است: «امام سجاد (ع)همواره‌ بچه ها را به‌ برگزاری‌ نماز مغرب‌ و عشاء و ظهر و عصر، فرمان‌ می دادند. به‌ حضرت‌ گفته‌ شد:‌ بچه ها نماز را در غیر وقت‌ آن‌ می خوانند. پس‌ ایشان‌ می فرمایند: آن‌ بهتر از این‌ است‌ که‌ در وقتش‌ بخوابند.» مراد امام‌ این‌ است‌ که‌ آنان‌ تکلیفی‌ دراین‌ خصوص‌ ندارند، بلکه‌ منظور عادت‌ و تمرین‌ دادن‌ آنان‌ به‌ نماز و رفع‌ احساس‌ سنگینی‌ نسبت‌ به‌ نماز است‌. از جمله‌ قوانین‌ سودمندی‌ که‌ دانشمندان‌ تعلیم‌ و تربیت‌ به‌ آن‌ رسیده اند «قانون‌ ممارست‌ و تکرار» و «قانون‌ تشویق‌» است‌.