امروز صبح، وقتی علی کوچولو از خواب بیدار شد، دید مادر خونه رو حسابی تمییز کرده و پدر مشغول آب و جارو کردن حیاط و آب دادن به گل هاست. با خودش فکرکرد، مگر امروز چه روزیه که صبح به این زودی پدر و مادر مشغول تمیز کردن خونه هستند؟ از رختخواب بلند شد و رفت طرف حیاط، با صدای بلند به پدر سلام کرد و پدر با مهربانی جوابش رو داد. علی کوچولو رفت و کنار حوض نشست، آبی به دست و صورتش زد. بوی گل های رنگارنگ توی حیاط پیچیده بود. علی کوچولو از پدرش پرسید: «بابا! مگه امروز چه روزیه که مثل روزهای عید، از صبح زود خونه رو تمییز می کنید؟» پدر با لبخندی گفت: «پسرم امروز هم عیدِ، یه عید بزرگ برای همه مسلمان ها. امروز روز عید قربانه».
روز عید قربان
امروز صبح، وقتی علی کوچولو از خواب بیدار شد، دید مادر خونه رو حسابی تمییز کرده و پدر مشغول آب و جارو کردن حیاط و آب دادن به گل هاست. با خودش فکرکرد، مگر امروز چه روزیه که صبح به این زودی پدر و مادر مشغول تمیز کردن خونه هستند؟ از رختخواب بلند شد و رفت طرف حیاط، با صدای بلند به پدر سلام کرد و پدر با مهربانی جوابش رو داد. علی کوچولو رفت و کنار حوض نشست، آبی به دست و صورتش زد. بوی گل های رنگارنگ توی حیاط پیچیده بود. علی کوچولو از پدرش پرسید: «بابا! مگه امروز چه روزیه که مثل روزهای عید، از صبح زود خونه رو تمییز می کنید؟» پدر با لبخندی گفت: «پسرم امروز هم عیدِ، یه عید بزرگ برای همه مسلمان ها. امروز روز عید قربانه».
عید قربان چه روزیست؟
کوچولوهای گُلم! روزدهم ماه ذی حجه، یک روز خوب از روزهای خوب خداست. روز عید قربان. هر سال که ماه ذی حجه شروع می شه، مسلمانان از سراسر دنیا برای زیارت خانه خدا، کعبه، به مکّه می رن و اون جا دور هم جمع می شن. به این سفر یک ماهه می گن سفر حج و به این مسلمون ها که به حج می رن می گن حاجی تو سفر حج، حاجیان باید کارهایی رو که خداوند دستور داده انجام بدن. یکی از این کارها اینه که در روز دهم ماه ذیحجّه، هر کدوم از حاجیان باید یک گوسفند را قربانی کنند. بچه ها! این روزه روز عید قربانه.
داستان عید قربان
بچه های گُلم! می دونید چرا روز دهم ماه ذی حجه را عید قربان نامیده اند؟ سال ها پیش، یعنی در زمان حضرت ابراهیم علیه السلام که یکی از پنج پیامبر بزرگ خدا بود در دو شب، یعنی شب نهم ماه ذی حجه و دهم ماه ذی حجه در خواب به اون حضرت وحی شد که روز دهم ذی حجه برای رضایت خداوند مهربون، تنها فرزندش که اسماعیل نام داشت رو به منی که یک کوه در نزدیکیِ مکّه بود، ببره و اونو قربانی کنه. حضرت ابراهیم علیه السلام هم که خدای مهربان را خیلی دوست داشت، بدون هیچ تردیدی، صبح روز دهم ذی حجه، پسرش رو به منی برد و دست و پای اونو بست و تصمیم گرفت که به فرمان خداوند اونو قربانی کند، ولی همین که خواست با چاقو گلوی اسماعیل را ببره از سوی خداوند فرمان رسید که: «ای ابراهیم! تو از آزمایش الهی سربلند بیرون آمدی، اکنون فرزندت را رها کن و به جای اسماعیل این گوسفند را که برایت هدیه فرستادیم، قربانی کن». حضرت ابراهیم علیه السلام هم بسیار خوشحال شد و پسرش رو بوسید و به جای او، اون گوسفند را قربانی کرد. از اون زمان تا حالا، هر سال حاجیان در منی، گوسفندی رو قربانی می کنند. اون روز را هم روز عید قربان نامیدند.
علاقه به خدا خیلی قشنگه
گل های قشنگم! هر انسانی در زندگی خودش به چیزی یا کسی علاقه پیدا می کند. ممکنه این علاقه به پدر یامادر یا خواهر و برادر باشد یا این که پدر و مادرها به فرزندانشون علاقه مند شن، ولی همیشه یادمون باشه که علاقه و محبّت خداوند مهربان، یه چیز دیگه است و از هر محبتی در دنیا بالاتر و با ارزش تره. اگر خدا به حضرت ابراهیم علیه السلام وحی کرد که پسرش اسماعیل را قربانی کنه، برای این بود که حضرت ابراهیم پسرش اسماعیل را خیلی دوست داشت. برای همین هم خداوند خواست اورا امتحان کنه تا ببینه که حضرت ابراهیم، خدای مهربون را بیش تر دوست داره یا پسرش رو. وقتی حضرت ابراهیم علیه السلام به فرمان خدا عمل کرد و به منی رفت، یعنی ثابت کرد خداوند بزرگ را بیش تر از هر کس و هر چیزی در دنیا دوست داره و از این آزمایش الهی سربلند بیرون آمد. چقدر خوبه که ما هم در زندگی، خدای مهربان را بیش تر از هر کس و هر چیزی دوست داشته باشیم و همیشه و در هر حالی، به فکر خدای بزرگ و مهربانمون باشیم واون وقت خدای مهربان هم ما رو بیش تر دوست داره.
عید قربان وکمک به نیازمندان
روز عید قربان، پدر بزرگِ مریم کوچولو به یاد سال های پیش که به حج رفته بود، یک گوسفند قربانی کرد. آخه پدربزرگ چند سال پیش به سفر حج رفته بود و از اون به بعد، هر سال، روز عید قربان، گوسفندی را قربانی می کنه و از گوشت اون به نیازمندان و کسانی که فقیر هستند می ده. پدربزرگ همیشه به مریم کوچولو و بقیه نوه هاش می گه: «یکی از کارهای خوبی که باعث رضایت و خشنودی خدای مهربان از ما می شه، اینه که به یاد فقرا و نیازمندان باشیم و هر قدر که می تونیم به اون ها کمک کنیم تا اون ها هم خوشحال باشند و بتونن مثل بقیه زندگی کنند». چقدر خوب و قشنگه که روزهای عید با کمک کردن به این افراد، هم اونها را شاد کنیم و هم خدای مهربان را.
هر روز مثل روز عید
روزهای عید که از راه می رسن، توی خونه ها غوغا به پا می شه. از همون صبح روزهای عید، بوی گل و گلاب می یاد، یکی گل میاره، یکی شیرینی می ده، یکی شربت می ده. خلاصه همه شاد و شادمانن. به خصوص بچه ها که روزهای عید رو خیلی دوست دارن. لباس های تمییز و نو می پوشند و همراه بزرگ ترها به مهمانی می رن و از بزرگ ترها عیدی هم می گیرند. روز عید قربان هم یکی از همین عیدهاست. البته عید قربان یکی از عیدهای بزرگ ما مسلمان هاست، ولی بچه ها چقدر خوبه که ما هر روزمان عید باشه، اون هم عیدواقعی. به فرمایش امام اوّل ما حضرت علی علیه السلام ، «در هر روز که در اون گناه و معصیت نباشه، عیده» و باعث شادی دل هامون، می شه. پس اگر ما هر روز، مواظب باشیم که گناه نکنیم و کارهای خوبی که رضایت خداوند مهربان را به دنبال داره انجام بدیم، هر روزمون روز عیده.
روزهای عید، روز دعا
بچه های نازنینم! روزهای عید برای ما مسلمونا، روزهای قشنگی هستند. همه ما مسلمون ها روزهای عید رو خیلی دوست داریم، در روزهای عید، خیلی خوبه که ما به دعا و نماز و راز و نیاز با خدای مهربان بپردازیم. در این روزها، خدای مهربون هم برای شاد کردن بنده هاش، درهای رحمتش رو به روی ما بیش تر از همیشه باز می کنه و ما رو می بخشه. در روز عید قربان هم مسلمون ها، صبح روز عید به نماز مشغول هستند؛ یعنی همه با هم نماز عید قربان می خونند. شما هم اگر تونستید، روز عید قربان با بزرگ ترها به نماز عید برید و نماز بخونید؛ چون خدا عبادت بچه ها را خیلی دوست داره.