یک جرعه آفتاب
۱۳۹۲/۰۷/۱۷

یک جرعه آفتاب

اساس مذهب تشیع، بر دو حدیث پایه گذاری شده است؛ یکی، حدیث ثقلین[1] که پیامبر اکرم(ص) در کمتر از 90 روز در چهار مکان آن را برای مردم بیان کرد و دیگری، حدیث غدیر. می توان گفت حدیث دوم مکمل حدیث اول است.

سفارش بسیار پیامبر درباره قرآن و عترت و نیز تأکید آن حضرت بر امامت و جانشینی امیر مؤمنان علی(ع) نشان دهنده این حقیقت است که حضرت، نگران آشوبی بود که امت اسلامی پس از وی با آن روبه رو می شود.

اهمیت دادن به غدیر، اهمیت دادن به رسالت پیامبر گرامی اسلام است. ما در این مقاله، واقعه غدیر را از زبان عارفان حقیقی غدیر؛ یعنی پیامبر اکرم(ص) و امامان معصوم: بررسی می کنیم.

رسول خدا(ص) و غدیر

شیخ صدوق، در کتاب امالی، از امام باقر(ع) و آن حضرت از جدّش چنین نقل می کند: «روزی رسول گرامی اسلام به امیر مؤمنان علی(ع) فرمود: «ای علی! خداوند آیه «یَا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنزِلَ إِلَیْکَ مِن رَّبِّکَ» (مائده: 71) را درباره ولایت تو بر من نازل کرد. اگر آنچه به من امر شده است، تبلیغ نکنم، عملم باطل است و کسی که خدا را بدون ولایت تو دیدار کند، کردارش باطل است. ای علی! من جز سخن خدا نمی گویم».[2]

امام علی(ع) و غدیر

سلیم بن قیس هلالی، به بیعت امیر مؤمنان علی(ع) با ابوبکر اشاره کرده و گفته است: «علی(ع) به مردم فرمود: ای مسلمانان و مهاجران و انصار! آیا نشنیدید که رسول خدا(ص) روز غدیرخم چنین و چنان فرمود. سپس تمام چیزهایی را که پیامبر در آن روز فرموده بود، به مردم یادآوری کرد. همگی گفتند: آری».

در این زمینه می توان به استدلال های امیر مؤمنان علی(ع) اشاره کرد. از جمله استدلال آن حضرت برای ابوبکر که فرمود: «بر اساس حدیث پیامبر در روز غدیر، آیا من مولای تو و هر مسلمانی هستم یا تو؟» ابوبکر گفت: شما.[3]

ابی الطفیل نیز می گوید: «در روز شورا در خانه بودم و شنیدم که علی(ع) گفت: آیا غیر از من کسی در میان شما هست که پیامبر به او گفته باشد: «مَنْ کُنْتُ مَوْلاهُ فَهذا عَلِیٌّ مَوْلاهُ اَللَّهُمَّ وَالِ مَنْ والاهُ وَ عادِ مَنْ عاداهُ.» همگی گفتند: نه».[4]

حضرت زهرا(س) و غدیر

ابن عقده در کتاب معروفش، الولایه از محمد بن اسید چنین روایت کرده است: «از فاطمه زهرا پرسیدند: آیا پیامبر پیش از رحلتش درباره امامت امیر مؤمنان علی(ع) چیزی فرمود؟ آن حضرت پاسخ داد: «واعجبا انسیتم یوم غدیر خم؟؛ شگفتا! آیا روز غدیرخم را فراموش کردید؟»[5]

فاطمه بنت الرضا از فاطمه بنت الکاظم(ع) و او از فاطمه بنت الصادق(ع) چنین نقل کرد: «ام کلثوم، دختر فاطمه زهرا(س) نقل کرد که پیامبر در روز غدیر فرمود: «مَنْ کُنْتُ مَوْلاهُ فَعَلِیٌّ مَوْلاهُ».[6]

امام حسن مجتبی(ع) و غدیر

از امام جعفر صادق(ع) چنین روایت شده است: امام حسن(ع) هنگامی که می خواست با معاویه آتش بس اعلام کند، به او فرمود: امت مسلمان از پیامبر شنیدند که درباره پدرم فرمود: «اِنَّهُ مِنّیِ بِمَنْزَلَةِ هاروُنِ مِنْ مُوسی.» همچنین دیدند که پیامبر وی را در غدیرخم به عنوان امام معرفی کرد.[7]

امام حسین(ع) و غدیر

سلیم بن قیس می نویسد: «امام حسین(ع) پیش از مرگ معاویه، خانه خدا را زیارت کرد. سپس بنی هاشم را جمع کرد و فرمود: آیا می دانید پیامبر اکرم(ص)، علی(ع) را در روز غدیرخم [به امامت] منصوب کرد؟ همگی گفتند: آری».

امام زین العابدین(ع) و غدیر

ابن اسحاق، تاریخ نویس معروف، می گوید: «به علی بن حسین گفتم: «مَنْ کُنْتُ مَوْلاهُ فَهذا عَلِیٌّ مَوْلاهُ»؛ یعنی چه؟ حضرت فرمود: «اخبرهم انه الامام بعده؛ به آنها خبر داد که اوست امام بعد از خودش».[8]

امام محمد باقر(ع) و غدیر

ابان بن تغلب می گوید: از امام باقر(ع) درباره گفته پیامبر «مَنْ کُنْتُ مَوْلاهُ فَهذا عَلِیٌّ مَوْلاهُ» پرسیدم. حضرت فرمود: ای اباسعید! پیامبر فرمود: «امیر مؤمنان در میان مردم جانشین من خواهد بود».[9]

امام جعفر صادق(ع) و غدیر

زید شحام می گوید: نزد امام صادق(ع) بودم. مردی معتزلی از وی درباره سنت پرسید. حضرت در پاسخ فرمود: «هر چیزی که فرزند آدم به آن نیاز دارد (حکم آن) در سنت خدا و پیامبر وجود دارد و چنانچه سنت نبود، خداوند هرگز بر بندگان احتجاج نمی کرد».[10]

مرد پرسید: خداوند با چه چیزی بر ما احتجاج می کند؟ حضرت فرمود: «اَلْیَوْمَ اکْمَلُتَ لَکُمْ دِینَکُمْ وَ اَتْمَمْتُ عَلَیْکُمَ نِعْمَتیِ وَ رَضِیتُ لَکُمُ الْاِسْلامَ دِیناً؛ بدین وسیله ولایت را تمام گردانید و اگر سنت یا فریضه تمام نبود، خدا به آن احتجاج نمی کرد».[11]

امام موسی کاظم(ع) و غدیر

عبدالرحمن بن حجاج، از حضرت موسی بن جعفر(ع) درباره نماز در مسجد غدیرخم[12] پرسید. حضرت در پاسخ فرمود: «صل فیه فان فیه فضلا و قد کان ابی یامر بذلک؛ در آن نماز بخوان! به درستی که در آن فضل فراوان وجود دارد و پدرم به آن امر می کرد».

امام رضا(ع) و غدیر

محمد بن ابی نصر بزنطی می گوید: «خدمت امام رضا(ع) بودم. مجلس پر از جمعیت بود و با یکدیگر درباره غدیر گفت وگو می کردند. برخی از مردم این واقعه را منکر شدند. امام فرمود: «پدرم از پدرش روایت کرد که روز غدیر در میان اهل آسمان مشهورتر است تا میان اهل زمین.» سپس فرمود: «ای ابی نصر! هر کجا هستی، در این روز نزد امیر مومنان(ع) باش. به درستی که در این روز، خداوند گناه شصت سال از مردان و زنان مؤمن و مسلم را می آمرزد و دو برابر آنچه در ماه رمضان از آتش دوزخ می رهاند، در این روز آزاد می کند... . سپس فرمود: «وَاللهِ لَوُعَرَفَ النّاسْ فَضْلَ هذَا الْیَوْمِ بِحَقِیقَةٍ لِصافَحَتْهُمُ الْمَلائِکَةُ کُلَّ یَوْمَ عَشْرَ مراتٍ؛ اگر مردم ارزش این روز را می دانستند، بی تردید، فرشتگان در هر روز ده بار با آنان مصافحه می کردند».[13]

امام جواد(ع) و غدیر

ابن ابی عمیر از ابوجعفر ثانی7 در ذیل آیه «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ أَوْفُواْ بِالْعُقُودِ» (مائده: 10) نازل شد.» چنین روایت می کند: پیامبر اکرم(ص) در ده مکان به خلافت اشاره کرده است، سپس آیه «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ أوْفوُاْ بِالْعُقُودِ» نازل شد.[14] در توضیح این روایت باید گفت: آیه یادشده، در اول سوره مائده است. این سوره، آخرین سوره ای است که بر قلب رسول اکرم(ص) نازل شد. در این سوره «آیه اکمال» و «آیه تبلیغ» که ناظر به واقعه غدیر است، وجود دارد.

امام هادی(ع) و غدیر

شیخ مفید، در کتاب شریف ارشاد، زیارت امیرمؤمنان علی(ع) را از امام حسن عسکری(ع) و آن امام، از پدرش نقل می کند و می فرماید: «امام جواد(ع) در روز عید غدیر، حضرت علی(ع) را زیارت کرد و فرمود: «اَشْهَدُ اَنَّکَ الْمَخْصُوصُ بِمَدْحَةِ اللهِ الْمُخْلِصِ لِطاعَةِ اللهِ...؛ شهادت می دهم که مدح خدا به تو اختصاص دارد و در طاعت او مخلصی.» سپس می فرماید: «خداوند حکم فرمود: «...یَا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنزِلَ إِلَیْکَ مِن رَّبِّکَ وَإِن لَّمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللّهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النَّاسِ.» آنگاه ادامه می دهد: «رسول خدا(ص) رو به مردم کرد و از آنها پرسید: آیا آنچه بر عهده داشتم، ابلاغ کردم؟ همگی گفتند: آری. سپس فرمود: «خدایا، گواه باش! پس از آن فرمود: آیا من به مؤمنان، از خود آنها سزاوارتر نیستم؟ گفتند: بله. پس از آن دست علی(ع) را گرفت و فرمود: هرکس من مولای اویم، این علی مولای اوست...».[15]

امام حسن عسکری(ع) و غدیر

حسن بن ظریف، به امام حسن عسکری(ع) نامه نوشت و پرسید: این سخن پیامبر: «مَنْ کُنْتُ مَوْلاهُ فَهذا عَلِیٌّ مَوْلاهُ» یعنی چه؟ حضرت در پاسخ فرمود: «اراد بذلک ان جعله علما یعرف به حزب الله عند الفرقة؛ خداوند اراده فرمود که این جمله، نشان و پرچمی باشد تا حزب خدا هنگام اختلاف ها با آن شناخته شود».

اسحاق بن اسماعیل نیشابوری نیز می گوید: «حضرت حسن بن علی(ع) به ابراهیم چنین نوشت: خداوند متعال با منت و رحمت خویش، واجبات را بر شما مقرر کرد. این کار به سبب نیاز او نبود، بلکه رحمت او بود که متوجه شما شد. هیچ معبودی جز او وجود ندارد. او چنان کرد تا ناپاک را از پاک جدا سازد و اندرون شما را بیازماید تا به سوی رحمت او پیش بگیرد و خانه های شما در بهشت معین شود. ازاین رو، حج و عمره، اقامه نماز، پرداخت زکات، روزه و ولایت را بر شما واگذار کرد و دری را فرا راهتان قرار داد تا درهای دیگر واجبات را باز کنید. پس کلیدی را برای یافتن راه خود قرار داد. اگر محمد و جانشینان او از فرزندش نبود، شما مانند حیوانات سرگردان می ماندید و هیچ واجبی از واجبات را فرا نمی گرفتید. مگر می توان از غیر در، وارد مکانی شد؟ وقتی خداوند به سبب تعیین اولیا پس از پیامبر(ص)، نعمت خود را بر شما تمام کرد، فرمود: «اَلْیَوْمَ اَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَ اَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی وَ رَضِیتُ لَکُمُ الْاِسْلَامَ دِینا؛ امروز دینتان را کامل و نعمت خود را بر شما تمام کردم و راضی شدم که اسلام دین شما باشد.»[16] سپس برای اولیای خود بر گردن شما حقوقی قرار داد و به شما فرمان داد حقوق آنها را ادا کنید تا زنان و اموال و خوراک و آشامیدنی ها بر شما حلال باشد و به واسطه آن برکت و رشد و ثروت را به شما بشناساند و اطاعت کنندگان شما را به واسطه غیبت بشناساند...».[17]

امام زمان(ع) و غدیر

در دعای ندبه از امام صادق(ع) نقل شده است، چنین می خوانیم: «فَلَمَّا انْقَضْتْ اَیَّامُهُ اَقامَ وَلِیَّهُ عَلِیِّ بْنِ اَبی طَالِبَ صَلَواتُکَ عَلَیْهِمَا وَ آلِهِمَا هادِیاً اِذْ کَانَ هُوَ الْمُنْذِرُ وَ لِکُلِّ قَوْمٍ هادٍ فَقالَ وَ الْمَلَاءُ أَمَامَهْ مَنْ کُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِیٌّ مَوْلاهُ...».

اشاره

فرهنگ نام های غدیر[18]

انتخاب: محمدعلی کعبی

نام ها به آسانی در ذهن ها جای می گیرد و به راحتی، معانی بلند را منتقل می کند. به همین دلیل و دلایل دیگر، نام گذاری روزها یا هفته ها، یکی از شیوه های تبلیغاتی مثبت و منفی شده است و مطرح شدن و رواج پیدا کردن ارزش ها یا ضد ارزش ها را در پی دارد.

روز مادر، روز کارگر، روز پاسدار، روز جانباز و روز بهره وری و هفته دولت، نمونه های شایسته ای از نام گذاری روزها و هفته ها در جامعه ما هستند. روز جهانی مستضعفین، روز جهانی قدس، روز آب، روز غذا و مانند آن نیز روزهایی است که در سطح جهانی مطرح هستند و برخی از آنها به برکت انقلاب اسلامی مطرح شده اند. اسلام 1400 سال پیش، از این شیوه برای القای اندیشه های نورانی خود و تثبیت آرمان های مقدس الهی بهره گرفته است.

اسلام افزون بر اینکه برای برخی از روزها، اسم های خاصی مانند عید قربان، عید فطر، روز عرفه و مانند آن برگزیده، بر همه این روزها نام «ایام الله» نهاده است تا عظمت و قداست این روزها هرچه بیشتر در ذهن و دل مؤمنان، نقش بندد و موجب تذکر و تنبیه آنان شود.

یکی از روزهایی که در اسلام برای تعظیم آن، از شیوه نام گذاری بهره گرفته شده، غدیر است. ویژگی غدیر این است که نام های گوناگونی برای آن قرار داده شده و این خود، عظمت این روز را نسبت به روزهای دیگر نشان می دهد. نام های روز غدیر، از اسرار و ابعاد این روز پرده برمی دارند. هر نامی از این نام ها، دری تازه از قلعه بلند غدیر بر ما می گشاید؛ چه آنکه اسلام در برگزیدن نامی برای زمان یا مکان و یا هر چیز دیگر، ویژگی های مسمّی را در نظر داشته و به جنبه های آن توجه کرده است. ازاین رو، شناختن و شناساندن نام های روز غدیر، یک ضرورت است. با این کار، تصویری روشن از این روز در ذهن و دل نقش می بندد و بیش از پیش، این روز بزرگ را می شناساند. شایسته است نام های غدیر را با بهترین شکل و زیباترین خط بنویسیم و محافل جشن و سرور عید غدیر را با آن، معنا و روحی تازه ببخشیم.

آنچه در زیر می آید، پنجاه نام یا صفت برای روز غدیر است که از روایت ها گرفته شده است:

1. بزرگ ترین عید خدا؛ (عیدالله الاکبر)؛[19]

2. روز گشایش؛ (یوم وقوع الفرج)؛[20]

3. روز خشنودی پروردگار؛ (یوم مرضاة الرحمن)؛[21]

4. روز زبونی شیطان؛ (یوم مرغمة الشیطان)؛[22]

5. روز مشعل فروزان دین؛ (یوم منار الدین)؛[23]

6. روز به پا خاستن؛ (یوم القیام)؛[24]

7. روز شادمانی؛ (یوم السرور)؛[25]

8. روز لبخند؛ (یوم التبسم)؛[26]

9. روز راهنمایی؛ (یوم الارشاد)؛[27]

10. روز بلندی گرفتن منزلت شایستگان؛ (یوم رفع الدرج)؛[28]

11. روز روشن شدن دلایل خدا؛ (یوم وضوح الحجج)؛[29]

12. روز آزمایش بندگان؛ (یوم محنة العباد)؛[30]

13. روز راندن شیطان؛ (یوم دحر الشیطان)؛[31]

14. روز آشکار کردن حقیقت؛ (یوم الایضاح)؛[32]

15. روز بیان کردن حقایق ایمان؛ (یوم البیان عن حقایق الایمان)؛[33]

16. روز ولایت؛ (یوم الولایة)؛[34]

17. روز کرامت؛ (یوم الکرامة)؛[35]

18. روز کمال دین؛ (یوم کمال الدین)؛[36]

19. روز جداسازی حق از باطل؛ (یوم الفصل)؛[37]

20. روز برهان؛ (یوم البرهان)؛[38]

21. روز منصوب شدن امیر مؤمنان؛ (یوم نصب امیر المؤمنین (ع))؛[39]

22. روز گواهی و گواهان؛ (یوم الشاهد و المشهود)؛[40]

23. روز پیمان؛ (یوم العهد المعهود)؛[41]

24. روز میثاق؛ (یوم المیثاق المأخوذ)؛[42]

25. روز آراستن؛ (یوم الزینة)؛[43]

26. روز قبولی اعمال شیعیان؛ (یوم قبول اعمال الشیعة)؛[44]

27. روز رهنمونی به رهنمایان؛ (یوم الدلیل علی الرواد)؛[45]

28. روز امن و امان؛ (یوم الامن المأمون)؛[46]

29. روز آشکار کردن امور پنهان؛ (یوم ابلاء السرائر)؛[47]

30. عید اهل بیت:؛ (عید اهل البیت:)؛[48]

31. عید شیعیان؛ (عید الشیعة)؛[49]

32. روز عبادت؛ (یوم العبادة)؛[50]

33. روز اتمام نعمت؛ (یوم تمام النعمة)؛[51]

34. روز اظهار گوهر مصون از مکنون؛ (یوم اظهار المصون من المکنون)؛[52]

35. روز برملا کردن مقاصد پوشیده؛ (یوم ابلاء خفایا الصدور)؛[53]

36. روز تصریح به برگزیدگان؛ (یوم النصوص علی اهل الخصوص)؛[54]

37. روز محمد و آل محمد(ص)؛ (یوم محمد و آل محمد(ص))؛[55]

38. روز نماز؛ (یوم الصلاة)؛[56]

39. روز شکرگزاری؛ (یوم الشکر)؛[57]

40. روز درج (درختان پر شاخ و برگ)؛ (یوم الدرج)؛[58]

41. روز غدیر؛ (یوم الغدیر)؛[59]

42. روز روزه داری؛ (یوم الصیام)؛[60]

43. روز اطعام؛ (یوم اطعام الطعام)؛[61]

44. روز جشن؛ (یوم العید)؛[62]

45. روز عالم بالا؛ (یوم الملأ الاعلی)؛[63]

46. روز کامل کردن دین؛ (یوم اکمال الدین)؛[64]

47. روز شادابی؛ (یوم الفرح)؛[65]

48. روز به صراحت سخن گفتن از مقام ناب؛ (یوم الافصاح عن المقام الصراح)؛[66]

49. روز افشای پیوند میان کفر و نفاق؛ (یوم تبیان العقود عن النفاق و الجحود)؛[67]

50. روز گردهمایی و تعهد حاضران؛ (یوم الجمع المسؤول).[68]

واپسین حج

محمدعلی کعبی

در روز هجدهم ذی الحجه، پیامبر پس از حجةالوداع به سوی مدینه ره سپار بود تا اینکه به چاه خُم رسید؛ به منطقه ای که راه مدینه و مصر و عراق از آنجا از یکدیگر جدا می شد.

جبرئیل امین با آیه «یَا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنزِلَ إِلَیْکَ مِن رَّبِّکَ»، بر پیامبر نازل شد و فرستاده کردگار را به اقدامی سرنوشت ساز مأمور کرد.

پیامبر پیش از آن و حتی در اوایل رسالت در مکه و در جمع خانواده خود به جانشینی علی(ع)، پس از خود اشاره کرده بود و بسیاری به این امر آگاه بودند. برخی افراد هنگام دعوت بزرگ پیامبر به اسلام، با پیامبر شرط می کردند در صورتی ایمان خواهند آورد که جانشین رسول خدا(ص) از میان قبیله آنان باشد، ولی پیامبرگرامی اسلام هرگز چنین شروطی را نپذیرفت. در حقیقت، مسئله خلافت، مسئله ای مطرح و مورد بحث و گفت وگو بود و وقت آن رسیده بود که دیگر حقیقتی پنهان نماند و همه بدانند، پیامبر نه از جانب خود که از جانب پروردگار، به ابلاغ ولایت پسرعموی بزرگوار خود مأمور شده است. بنابراین، رسول خدا(ص) قافله حج را در آفتاب سوزان نگه داشت و منتظر شد آنان که جا مانده اند، از راه برسند و آنان که جلو رفته اند، بازگردند. پس بر منبری از زین سوار شد و دست علی(ع) را بالا برد و خطبه ای خواند که در آن بارها تأکید کرد علی(ع) جانشین آن حضرت است.

علی(ع) همان جوانی بود که قهرمانان عرب را در راه گسترش اسلام از پای درآورد. اگر خدیجه3، پشتیبان مالی و ابوطالب، پشتیبان روحی اسلام بود، تکیه گاه دفاعی اسلام، کسی جز علی بن ابی طالب نبود. خطبه پیامبر در آن روز به «خطبه غدیر» معروف است که در کتاب های حدیثی معتبر سنی و شیعه، موجود است. جبرئیل پس از پایان یافتن مأموریت پیامبر بر آن حضرت نازل شد و آخرین آیات قرآن را در گوش پیامبر زمزمه کرد: «الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی وَرَضِیتُ لَکُمُ الإِسْلاَمَ دِینًا».

پیامبر تکبیر گفت و این آیه را برای مسلمانان خواند. مردم فوج فوج به علی ابن ابی طالب(ع) تبریک گفتند و خلیفه اول و دوم، از پیش قدمان تبریک ولایت بودند.

در آن روز پیامبر دستور داد چادری به پا شود و علی(ع) در آن بنشیند. سپس مسلمانان گروه گروه بر ایشان وارد شوند و تبریک بگویند و همه حتی زنان پیامبر نیز این کار را کردند.[69]

با این حال، چه زود جشن ولایت پایان یافت، خورشید پیامبری غروب کرد.

متن ادبی

چراغ غدیر

سودابه مهیجی

حادثه ای که تمام تاریخِ ازین پس تا به قیامت را آبستن است؛ حادثه ای به وسعت این صحرا، به حرمت حجةالوداع نبی و به قیمت اسلامِ از این پس.

پیامبر، نگاه هایش، قدم هایش، سخنانش بوی رفتن می دهد و در چشمانش تنها یک التهاب و دلواپسی موج می زند؛ دلواپسی امت پس از خود، دلواپسی اسلام پس از این.

وَمَا مُحَمَّدٌ إِلاَّ رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِن قَبْلِهِ الرُّسُلُ أَفَإِن مَّاتَ أَوْ قُتِلَ انقَلَبْتُمْ عَلَی أَعْقَابِکُمْ. (آل عمران: 144)

محمد، تنها یک رسول است که پیش از او نیز رسولانی دیگر بوده اند. آیا اگر عمرش به سر رسید، دوباره به سوی گمراهی و جهل گذشته خویش برمی گردید؟

خداوندا! مبادا امت مرا پس از من بی چراغ و بی فانوس در این کوره راه زندگانی رها کنی! مبادا قوم من بی ولی و بی سرپرست بمانند و تمام رنج های سالیان من بر باد رود!

و خدا از این رو، صدایش کرد و او را بشارت داد به هارون پس از موسی، به تکیه گاه آتیه دین حق، به پشت و پناه امت اسلام، به چراغ فروزانی که تا قیامت یکه و تنها، در مسیر تندباد و طوفان هستی خواهد سوخت و مشعل شب های تار آدمیان خواهد ماند. و خدا از این رو، کلمات شور و شعف و بشارت خویش را بر دل منزله محمد ریخت و در آن صحرای برهوت، دریایی از جمعیت گواه پدید آورد و اشک های شوق ملایک را بر سر و روی آن جماعت ریخت... .

محمد، دست های مردی را در دست گرفت و به آسمان برد. محمد، مردی را شانه به شانه خویش تا فراز قله خلافت و وصایت بالا برد و به تمام خلقت نشانش داد. محمد، مردی را به نام، صدا زد و ولایت پس از خویش را به دستان او سپرد؛ مردی که بیگانه نبود، مردی که تازه از راه نرسیده بود، مردی که نومسلمان و نوظهور نبود. آن مرد، از آغاز داستان بلند رسالت، هر لحظه سایه به سایه رسول همه جا می دوید. آن مرد، سپر بلای رسول خدا(ص) بود. نخستین لبیک ایمان به محمد را در میان مردان، او به زبان آورد. نخستین نماز اسلام را او به محمد اقتدا کرد. آن مرد، شیر دلاوری بود که روز و شب، گرداگرد رسول، اسلام را پاس می داشت. آن مرد، محرم اسرار مگویِ پیامبری، آیینه دار دانش و عصمت رسول خدا؛ آن مرد «علی» بود.

همه او را می شناسند که در تمام روزگار، هیچ کس در نزدیکی به رسول خدا(ص) از او پیشی نگرفت. هیچ کس در شباهت خلق وخوی او به محمد شکی نکرد. همه او را می شناسند که شانه به شانه مصطفی لحظه ای نیاسود و از صیانت اسلام لحظه ای غفلت نکرد. اینک همه گواهند، همه مسرورند، همه خوش دلند از این انتخاب و این انتصاب. همه قرار گرفتن آینده دین خدا در آغوش ولایت علی(ع) را دل خوش شده اند. همه امانت رسول خدا(ص) را در دستان ولی پروردگار ایمن می بینند.

و خدا از فراز زمین و زمان، لبخند مهر خویش را بر خاک می بارد و عالمیان را چنین نجوا می کند: «امروز دینتان را کامل ساختم و نعمتم را بر شما تمام کردم».

آه! خدا چه نیکو منّت نهاد بر انسان، به واسطه ولایت علی. خدا چه مهربان بود با ما که علی را به پیشوایی مان برگزید. آه، علی چه نام برازنده ای است امروز که از لبان محمد شنیده می شود. علی چه کلمه مقدسی است که اینک تمام عالمیان به تبرک نجوایش می کنند. علی چه راز بلندبالایی است که امروز سر می گشاید و آشکار می شود. علی، معمای عاشقانه هستی است که اینک، از اسرار قدسی خویش پرده برمی دارد. هستی دنیا برای بودن علی است و بودن علی، برای بودن این روز یگانه است. امروز علی ورد زبان کائنات است. امروز علی تمام علت آفرینش است. امروز علی، محمد است که در ادامه تاریخ چهره می نماید. «نادَ عَلِیّاً مَظْهَرَ الْعَجائِبِ. تَجِدْهُ عَوْناً لَکَ فِی النَّوائِبِ».

اینک تمام گذشته و آینده زمین، از هر کجا که هست، سرک کشیده و غدیر را می نگرد. تمام چشم ها به چهره یگانه خورشید غدیر دوخته شده و گوش ها همه به صدای ماندگار غدیر سپرده شده است. تمام دست ها به بیعت با امام غدیر بالا رفته اند. تمام قلب ها به شوق جاودانگی غدیر می تپند و تمام لبخندها، به روی عید غدیر لب می گشایند و شکرانه این سرور را به درگاه خدای عزیز سجده می برند.

لب ها همه آمین گویان، لب ها همه دعاخوانند؛ چراکه رسول دردانه خلقت، دست های همیشه مستجاب را به آسمان برده و با صدایی که تا همیشه روزگار در تمام گوش های بیدار طنین خواهد داشت، تمام آرزویش را با خداوند در میان می نهد: «اَللَّهُمَّ وَ الِ مَنْ والاهٌ وَ عاد مِنَ عاداهُ...».

تمام جن و انس و ملک، تمام آب ها و خشکی های زمین، تمام ستاره های آسمان و ماهیان دریاها همه آمین می گویند. برگ برگ درختان و ریگ ریگ صحراها آمین می گویند. ماه و خورشید و فلک همه آمین می گویند و تمام عرش به چشم خویش می بیند که در دَم، پروردگار، استجابت دعای رسولش را فراهم می کند و از همان گاه، رستگاری دوست داران علی تا به قیامت رقم می خورد.

چه مبارک لحظه ای است. چه فرخنده و خجسته است این سرزمین؛ چه خوش بخت است این برکه غدیر؛ برکه ای که چون آیینه ای مقدس و چون جام جهان نما، تصویر عظیم ترین حادثه روزگار را در سینه خویش قاب گرفت و به تمام تاریخ انعکاس داد. برکه ای که نامش به نام مردی گره خورد که تا پایان عمر زمین، جاده های نجات و هدایت، همه به نام معصوم او ختم می شوند و مسیر نیک سرانجامی خلقت، تنها پشت سر گام های ولایت او قدم برمی دارد.

«وَلَوْ لا اَنْتَ یا عَِلیَّ لَمْ یُعرَفِ الْمُؤْمِنوُنَ بَعْدِی...».

ای علی! ای تجسم والای حقیقت! ای معیار سنجش آفرینش! ای لوح محفوظ اسرار خلقت! ای سایه خداوند بر زمین! اگر تو نباشی، پس از من، پس از رسالت محمد، هیچ مؤمنی شناخته نخواهد شد. هیچ نشانی از دین خداوند نخواهد ماند. دینی که من با ذره ذره جانم، با نفس نفس هستی ام چون بذری شکننده و زودرنج، در خاک بی رونق حجاز کاشتم و از او درختی برآوردم که شاخساران تنومندش تا قیامت بر سر تمام زمین سایه می اندازد.

اگر تو نباشی، شجره طیبه اسلام در بهار عمر خویش، به برگ ریزانی شتابان روی می آورد و هیچ دستی پاسبان برگ و بار نوباوه اش نیست. ای علی! امتم را به تو و تو را به پروردگار می سپارم. ای علی! میراث گران مایه اسلام را چون امانتی پربها در دستان ولایت تو می نهم. پاسدار دین پروردگار باش؛ پاسدار امت پیامبر آخرالزمان، پاسدار کتاب و عترت محمد تا روزی که در فردوس برین، امانتم را به من بازگردانی!

ای علی! ای که همزاد والای منی! ای که روح مرا در جسم مبارکت دمیده اند! ای که موسای رسالت مرا تنها تو هارونی! سرزمین علم لایتناهی پروردگار منم و تو دروازه این سرزمینی. وصی و میراث دار من تویی، آمیخته با گوشت و خون تو منم. ای که ایمان به تو، ایمان به من است! ای که ستیز با تو ستیز با محمد است! در آن روز که پایان عمر زمین فرا می رسد و هرکس به منزلگاه ابدی خویش روانه می شود، در آستانه کوثر بهشت، تو در کنار منی؛ همراه و رفیق من.

ای علی! وعده های مرا تو محقق می کنی. علم بی پایان مرا تو در سینه داری و در بهشت جاودانه خداوند، پیروان حقیقی تو بر منابر روشن فردوس جای خواهند داشت و آنان همسایگان منند در جنّت همیشه ماندگار.

غدیر، فلسفه آفرینش مبارک تو بود؛ آنجا که قله سرفراز شانه هایت را همه بر بام تاریخ ایستاده دیدند و دستان محمد، دست ولایتت را بر فراز روزگار بالا برد و تو را فانوس راه های پس از خویش نامید؛ آنجا که تمام دست های بشر به تأیید و تصدیق تو به اهتزاز درآمدند و نام تو را بر لب اقرار کردند؛ آنجا که همه از نو اسلام آوردند و تو را شهادت دادند تا به سوی تکمیل ایمانشان ره سپار شوند.

سلام بر تو ای امام غدیر! ای خورشید بی غروب ولایت! سلام بر تو که آفتاب وجودت از پس کوه شانه های رسول خدا(ص) در غدیر سربرآورد و دیگر هرگز به غروب ننشست. سلام بر تو که ولایتت قصه مستدام تاریخ است و حقیقت امامتت، اعتراف لب های تسلیم گوی و پرهیزکاری است که در قفای قافله رستگاری راه می پویند و پا بر جای پای رسول می نهند. تو را نمی توان نادیده گرفت، تو را نمی توان از خاطر برد؛ نمی توان تو را به گوشه ذهن ها راند؛ که تو حقیقت همواره در عرصه اسلامی، که تو ادامه محمد در سرنوشت سعادت انسانی؛ که رسول، دست های لرزان امت خود را در دست های اقتدار تو نهاد و تو، انسان بعد از محمد را چون کودکی بی پناه در آغوش کشیدی و پابه پا بردی تا شیوه راه رفتن بیاموزد. ای سرچشمه ولایت! شهادت می دهم که تو وارث راستین هدایت خاتمی.

آخرین حجت پیامبر

محمدعلی کعبی

حوالی ظهر بود. خورشید به شدت می تابید؛ آن قدر که هیچ سایه ای را جا نگذاشته بود. گویا این آخرین فرصت خورشید برای تابیدن است. گویا خورشید می داند شب های نموری در راه است و تا سر در گریبان غروب فرو ببرد و شاخه های وسیعش را از روی تن تفتیده زمین جمع کند، سایه های غریب شب از راه می رسند.

خورشید در تدارک تابیدن بی نظیر بود. خورشید با همه نورش می خواست آخرین میوه مطبوع تابستانی اش را به زمین هدیه دهد. خورشید نگران، خورشید مهربان چنان سخن می گفت که تاکنون نگفته بود و آنچنان صریح می تابید که تاکنون نتابیده بود.

ای زمین، ای زمینیان! روزهای هفته گواهتان، آیا من نجات بخش شما از زمستان جهل نبودم؟ اختلاف های شما را از بین نبردم و اوس و خزرجیان را با هم برادر نکردم؟

ای او می دانست که می دانند و حتی می فهمند، چه می خواهد. او می دانست این سفارش ابدی چقدر بر آنها گران است و نام علی که نقطه وحدت بخش باید می شد، شروع یک امتحان است.

سایه خورشید تا آخرین لحظه های غروب حضور داشت، ولی چه شد که ناگهان سایه های سیاه بلند شدند و دیگر هیچ کس او را نشناخت.

مگر آن روز که آسمان شاهد دو خورشید شد که یکی بازوی دیگری را در دست گرفته بود، از یاد بردنی بود؟ آن روز که حوالی ظهر بود و نور، هیچ سایه ای را جا نگذاشته بود.

آن روز که صدای تکبیر آمد؛ صدای تکبیر پیامبر مدنی که گفت: «اَللهُ اَکْبَرَ عَلی اِکْمالِ الدِّیِنِ وَ اِتْمامِ النِّعْمَةَ وَ رِضَی الرَّبِّ بِرِسالَتِی وَ الْوِلایَةِ لِعَلِیِّ مِنْ بَعْدِی؛ بزرگ است پروردگار در کامل کردن دین و به نهایت رساندن نعمت و خداوند به فرستادگی من و جانشین علی پس از من خشنود شد.» کجا هستند سنگ های تفتیده و شاخه های خشکیده بیابان آن روز که گواهی دهند تمام صحرا پر از ندای «مَنْ کُنْتُ مَوْلاهُ فَهذا عَلِیٌ مَوْلاهُ» شده بود؟

ای غدیر خم، زبان بگشای! ای زین های منبر شده، سخن بگویید؟ و ای خیمه ای که پیامبر دستور داد علی در آن بنشیند و جماعت برای عرض تبریک ولایت بر او وارد شوند، کجایی که شهادت بدهی به آن هزاران نفری که صدای فرستاده پروردگار را شنیدند، امیدی نیست.

به زبان هایی که قفل خواهند شد، به سروده هایی که فراموش خواهند شد و تبریک هایی که انکار می شوند، امیدی نیست.

ای زمین! تو در آینده شاهد باش. ای آسمان! تو سخن بگو که شاهد دو خورشید در یک روز بودی؛ آن روز که خورشیدی بازوی خورشیدی دیگر را در دست داشت.

چه اعلان مبارکی است! این دست پدیده بی مانند آفرینش است که بالا رفته است.

او اقیانوسی است که رودها و دریاهای فضیلت از هر کجا خود را به عظمتش پیوند می دهند.

او هرگاه زاده می شد، فراتر از زمان خود می بود و راز ناشناخته بودنش پایان نمی یافت.

او در منطقه ای از انسانیت است که هیچ رد پایی در آن یافت نمی شود. ذوالفقارش الف خمیده انسانیت بی نظیر اوست.

او در آخرین نقطه کمال بشری قرار داد.

او که در عین مهربانی و عطوفت، سلحشور مقاومت های بی مانند است.

چرا شیطان در میان جمعیت پرسه می زند؟ گاه می ایستد و در گوش کسی چیزی می گوید و به او لبخند می زند؟

آفتاب به شدت می تابد، ولی هنوز سایه وسوسه ای از تیررس نور به دور مانده است. آنگاه که عده ای بلند می شوند و نقاب می گذارند، پیش می روند و می گویند: «بَخٍّ بَخٍّ لَکَ یا ابْنَ اَبِی طالِبٍ».

شعر

غدیر

سودابه مهیجی

تا بریزد غیرت هر رود و هر دریا در او

تا برقصد ایل دست افشان ماهی ها در او

برکه از جای خودش برخاست در پای تو ریخت

موج زد تصویر هر امروز و هر فردا در او

آه! این دریای تا دیروز کوچک بوده کیست؟

این خُم سرمست، این تأثیر صد صهبا در او

ساقی مبعوثِ اینک، باده دار بعد ازین

تا چه ها می بیند از هنگامه دنیا در او...

برکه نه، جام جهان بین، رازگوی روزگار

عکسی از زخم فدک بر سینه زهرا در او

هم صدای استخوان بغض مانده در گلو

ذوالفقار سر به چاهی غرق در نجوا در او

ردی از خون جگر از نیش مار خانگی

رد پای خون دامن گیر عاشورا در او...

آن ردای ایستاده بر فراز این غدیر

اشک ها باید بریزد یکه و تنها در او

تا همین امروز چشمان غمین ذوالفقار

گریه کرده بر گناهان قرون ما در او

آه! اما پای این برکه بمان و صبر کن

هست از یک جمعه موعود رد پا در او

با شما هستم!

زهرا حسین زاده

شکست خواب زمین، پلک آسمان وا شد

سوار هودج رنگینِ باد، پیدا شد

غبار همهمه پیچید و ناگهان در خاک

غدیر، برق زد و برق، آب، معنا شد

سکوت کرد بیابان، فرشته چیزی گفت

دو چشم حضرت خورشید رنگ دریا شد

اشاره کرد: بمانید، با شما هستم

نگاه ایل مسافر پر از معما شد

جهازهای فراوان به روی هم چیدند

دوید ثانیه ها، پله ای مهیا شد

جوانه زد هیجان ها، جهان تکانی خورد

فراز شانه صحرا، دو نخل بر پا شد

سترِگ طایفه، روشن گرفت دستی را

دو شاخه نور، گره خورد و سبز، بالا شد

در آن هوای هیاهو پرنده ها خواندند

میان قافله مردی غریب، مولا شد

گذشت خنده و تبریک ها.... بگو تاریخ!

شکوفه پوش کرامت چه زود تنها شد

اقیانوس

حسن صادقی پناه

جمع کرد آنگاه اقیانوس ها را در غدیر

ریخت موج التهابی در دل آن آبگیر

آبگیر آیینه ای شد از جهان در اهتزاز

موج، پشت موج بالا رفت با دست امیر

دست او چون ابر می لغزید روی آسمان

بوسه می زد خاک پایش را لب خشک کویر

رمز باران بر لبش آرامش دریا به چشم

در کف اما حکم طوفان های سخت ناگزیر

آبگیر آیینه ای شد روی آن افتاده بود

روشن و سیال، رؤیاهای انسان چون حریر

آبگیر آمد که مثل رودها جاری شود

ناگهان اما سقیفه صخره ای شد در مسیر

آبگیر آیینه ای شد روبه روی رنج ها

باز تابش آسمانی بغض در چاهی اسیر

باز تابش ابر بود و ابر بود و ابر بود

آبگیر، آیینه بود، آیینه چشم امیر

در مِهی از آه، حسرت های انسان دور شد

آبگیر، آیینه ای از بغض های دور و دیر

فیض ولایت

یحیی حدادی ابیانه

غدیر، عید همه عمر با علی بودن

غدیر، آینه دار علی ولی الله ست

غدیر، حاصل تبلیغ انبیا همه عمر

غدیر، نقش ولای علی به سینه ماست

غدیر، یک سند زنده، یک حقیقت محض

غدیر، از دل تنگ رسول عقده گشاست

غدیر، صفحه تاریخ «وال من والاه»

غدیر، آیه توبیخ «عاد من عاد» است

هنوز لاله «اکملت دینکم» روید

هنوز طوطی «اتممت نعمتی» گویاست

هنوز خواجه لولاک را نداست بلند

که هر که را که پیمبر منم، علی مولاست

بگو که خصم شود منکر غدیر، چه باک

که آفتاب، به هر سو نظر کنی، پیداست

ستاره سحر

حاج غلام رضا رستگار

ستاره سحر از صبح انتظار دمید

غدیر از نفس رحمت بهار چکید

گرفت دست قدر، رایت شفق بر دوش

زمین به حکم قضا آب زندگی نوشید

بر آسمان سعادت ز مشرق هستی

سپیده داد نوید تولد خورشید

به باغ، بلبل شوریده رفت بر منبر

چو از نسیم صبا بوی عشق یار شنید

ز خویش رفته، نواخوان عشق بود و سرود

به بانک زیر و بم، اسرار خطبه توحید

فتاد غلغله در باغ و شورشی انگیخت

که خیل غنچه شکفت و به روی او خندید

هوا ز عطر گلاب محمدی مشحون

زمین به عترت و آل رسول بست امید

رسول، سدره نشین شد، علی به صدر نشست

پی تکامل دینش خدای کعبه گزید

گرفت پرچم اسلام را علی در دست

از این گزیده، زمین و زمان به خود بالید

به یمن فیض ولایت، شراب خمّ الست

به عشق آل علی از غدیر خم جوشید

هدیه جبرئیل

محمدجواد غفورزاده

جلوه گر شد بار دیگر طور سینا در غدیر

ریخت از خمّ ولایت می به مینا در غدیر

رودها با یکدگر پیوست کم کم سیل شد

موج می زد سیل مردم مثل دریا در غدیر

هدیه جبریل بود «الیوم اکملت لکم»

وحی آمد در مبارک باد مولی در غدیر

با وجود فیض «اتممت علیکم نعمتی»

از نزول وحی غوغا بود، غوغا در غدیر

بر سر دست نبی هر کس علی را دید گفت

آفتاب و ماه، زیبا بود، زیبا در غدیر

بر لبش گلواژه «من کنت مولاه» تا نشست

گلبن پاک ولایت شد شکوفا در غدیر

«برکه خورشید» در تاریخ نامی آشناست

شیعه جوشیده است از آن تاریخ، آنجا در غدیر

گرچه در آن لحظه شیرین کسی باور نداشت

می توان انکار دریا کرد حتی در غدیر

باغبان وحی می دانست از روز نخست

عمر کوتاهی است در لبخند گل ها در غدیر

دیده ها در حسرت یک قطره از آن چشمه ماند

این زلال معرفت خشکید آیا در غدیر؟

دل درون سینه ها در تاب و تب بود ای دریغ!

کس نمی داند چه حالی داشت زهرا در غدیر

حکایت

بازنویسی: محمدعلی کعبی

«سَأَلَ سَائِلٌ بِعَذَابٍ وَاقِعٍ». (معارج: 1)

جمله پیامبر زبان به زبان می گشت. آنهایی که در مدینه بودند، شنیدند و آنهایی که همسر پیامبر بودند، خبر دادند؛ «من کنت مولاه فهذا علی مولاه...».

دیگر کسی نمانده بود که این خبر را نشنیده باشد.

حارث بن نعمان، مثل خیلی ها در دلش آشوب بود. زیر لب می گفت این دیگر چه دستوری است؟ چگونه باید زیر بار این یکی رفت؟ حارث سوار بر شترش به پیامبر نزدیک می شد، درحالی که به خود امید می داد شاید دستور جانشینی پسر عموی پیامبر از طرف خود فرستاده خدا باشد، نه دستوری مثل نماز و روزه و ترک شراب.

اصحاب جمع بودند و مثل همیشه پیامبر در حلقه ای از زمزمه و سؤال ها بود. حارث شترش را خواباند و به طرف پیامبر رفت و گفت: ای محمد! به ما دستور دادی که شهادت بدهیم خدایی جز خدای یگانه نیست و اینکه تو پیامبر اویی و ما از تو پذیرفتیم. پذیرفتیم که نماز بخوانیم و روزه بگیریم. حجاب را پذیرفتیم و شراب را ترک کردیم. از زنا دوری جستیم و هرچه خواستی انجام دادیم، ولی تو به این کارها راضی نشدی. حالا پسر عمویت را سرور ما قرار داده ای و می گویی: «من کنت مولاه فهذا علی مولاه».

ای محمد! بگو این سخن از جانب توست یا پروردگار؟

پیامبر با متانت خاصی فرمود: «به خداوندی که جز او نیست، دستور خداست.» حارث سرخ شد، از پیامبر روی برگرداند و به طرف شتر خود رفت، درحالی که می گفت: اگر این حقیقت از نزد توست، باران سنگ بر ما بباران یا به بلای دردناکی گرفتارمان کن! پس به شدت با این کلمات مویه کرد، ولی هنوز به شتر خود نرسیده بود که صدایش قطع شد.

سنگی به پیشانی اش خورد و از پشت سرش بیرون آمد و کنار شترش بر زمین افتاد. از آن پس همه یقین پیدا کردند جمله ای که ورد زبان ها شده است، دستوری از جانب پروردگار است، نه فرستاده اش.[70]

کتابستان

1. حسینیان (میرسعید)، سید سعید، بر کرانه غدیر، 1407 ه .ق، 1366.

2. منشورات مسجد الغدیر، قم، 1408 ه .ق.

3. کتاب شناسی ملی ایران (نیمه دوم)، ش 60. این کتاب شامل بحث هایی در غدیر و خطبه آن و گزارش از فعالیت های مسجد الغدیر است.

4. گرمارودی (موسوی، طالقانی)، سید مصطفی بن محمد علی، برکه آفتاب (فارسی، چاپی)، مشهد، بنیاد پژوهش های اسلامی آستان قدس رضوی، 1370.

5. خزاعی (نیشابوری)، محسن بن حسین، بیان من کنت مولاه (عربی، خطی)، قرن 5 ه .ق.

نکات قابل توجه:

1. نام این کتاب در الذریعه «شرح حدیث من کنت مولاه» است، اگرچه از الفهرست (منتخب الدین) نقل کرده و در الفهرست، نام «بیان من کنت مولاه» را آورده است و بقیه موارد نیز از همین مأخذ و با همین نام نقل کرده اند.

2. شیخ منتجب الدین، در کتاب یاد شده، کتاب های مؤلف را با سند خود از او نقل کرده است که در نتیجه، یکی از کتاب هایش همین کتاب است.

3. دین پرور، سید جمال الدین، بحثی درباره حدیث تاریخی غدیر (فارسی، چاپی)، انتشارات دارالفکر. (این کتاب شامل بحثی در اسناد غدیر و داستان آن است و به ضمیمه کتاب «هزار و یک دلیل» چاپ شده است).

4. بخوان و رنگ کن (قصه های پیامبران)، ج 6 (زمانی)، داستان غدیر (فارسی، چاپی)

5. نیری (بروجردی)، عبدالکریم، بحث غدیر خم از نظر قرآن شریف (فارسی، چاپی)، قم، چاپ حکمت، 1353 و تهران، انتشارات نور فاطمه3، 1402 ه .ق، 1361.

موضوع این کتاب پس از مقدمه، نخست خلاصه ای از واقعه غدیرخم و سپس بحث غدیر از نظر قرآن است که سه آیه را مطرح می کند: آیه «یَا أَیُّهَا الرَّسُولُ ...»، «الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ...» و «سَئَلَ سَائِلٌ بِعَذَابٍ وَاقِعٍ» و در هر کدام به طرح اشکالات و جواب از آنها، بحث در خود آیه و نیز آیات دیگری در ضمن هر کدام از این سه آیه پرداخته است و بیشتر جنبه کلامی دارد. در چاپ دوم کتاب، شعری را از شاعری متخلص به «سنا» آورده است.

چاپ دوم کتاب با کتابی در مبعث از جلال الدین همایی همراه است که هر دو با هم با نام مبعث و غدیر؛ اولین و آخرین پیام قرآن چاپ شده اند و کتاب مبعث به عنوان بخش اول و با نام «مبحث بعثت» و کتاب غدیر به عنوان بخش دوم و یا نام «مبحث غدیر خم» است.

در کتاب الغدیر فی التراث الاسلامی ص 197، ش 105 از این کتاب، با نام «غدیر خم از نظر قرآن» یاد کرده است.

پی نوشت ها:

[1]. حدیث ثقلین در بیشتر منابع اهل سنت بیان شده است. ما به پاره ای از آنها اشاره می کنیم. السنه شیبانی، صص 337 و 629، ح 1551؛ صحیح ترمذی، ج 5، ص 663؛ بیهقی، سنن کبری، ج 10، ص 114؛ حاکم نیشابوری، المستدرک، ج 3، ص 110؛ احمد بن حنبل، فضائل الصحابه، ج 1، ص 171 و ج 2، ص 588؛ سنن ابی داود، ج 2، ص 185؛ ابن سعد، طبقات کبری، ج 2، ص 194؛ صحیح مسلم، ج 4، ص 1873.

[2]. شیخ صدوق، امالی، مجلس، 74، ص 400.

[3]. خصال، ص 505، باب اربعین، ج 30.

[4]. امالی، ج 1، ص 342.

[5]. حر عاملی، اثبات الهداة، ج 2، ص 112، ح 473؛ مناقب ابن شهر آشوب، ج 3، صص 25 و 26.

[6]. اثبات الهداة، ج 2، ص 112؛ احقاق الحق، ج 16، ص 282.

[7]. امالی، ج 2، ص 171.

[8]. معانی الاخبار، ص 65؛ بحارالانوار، ج 37، ص 223.

[9]. همان، ص 66.

[10]. تفسیر برهان، ج 1، ص 446.

[11]. درباره اهمیت این مسجد نک: مجله میقات حج، ش 12.

[12]. اصول کافی، ج 4، ص 566.

[13]. شیخ طوسی، تهذیب الاحکام، ج 6، ص 24، ح 52؛ مناقب ابن شهر آشوب، ج 3، ص 41.

[14]. تفسیر قمی، ج 1، ص 160.

[15]. بحارالانوار، ج 100، ص 363.

[16]. همان، ج 37، ص 223.

[17]. علل الشرایع، ج 1، ص 249، باب 182، ح 66.

[18]. مجله کوثر، ش 25؛ ص ناطقی، فرهنگ نام های غدیر، سایت Emamali.net.

[19]. امام رضا(ع) می فرماید: «وهو عید الله الاکبر؛ عید غدیر، برترین عید خداوند است»، الغدیر، ج 1، ص 286.

[20]. امام علی(ع): «هذا یوم فیه وقع الفرج؛ این، روزی است که گشایش در آن می رسد»، مصباح المتهجد، ص 700.

[21]. امام صادق(ع): «و فیه مرضاة الرحمن؛ در این روز، رضایت خداوند نهفته است»، بحارالانوار، ج 98، ص 323.

[22]. امام رضا(ع): «انه یوم مرغمة الشیطان؛ روز غدیر، روز اندوه شیطان است»، بحارالانوار، ج 98، ص 323.

[23]. امام صادق(ع): «یوم منار الدین أشرف منهما؛ روز مشعل فروزان دین، از دو عید فطر و قربان گرامی تر است».

[24]. امام صادق(ع): «ذلک یوم القیام؛ روز غدیر، روز به پا خاستن است»، بحارالانوار، ج 98، ص 323.

[25]. امام صادق(ع): «انه یوم السرور؛ روز غدیر، روز شادمانی است»، الغدیر، ج 1، ص 286.

[26]. امام رضا(ع): «و هو یوم التبسم؛ روز غدیر، روز لبخند است»، المراقبات، ص 257.

[27]. امام علی(ع): «هذا یوم الارشاد؛ این، روز راهنمایی کردن است»، مصباح المتهجد، ص 700.

[28]. امام علی(ع): «هذا یوم فیه... رفعت الدرج؛ این روزی است که منزلت شایستگان در آن، بلندی گرفت»، مصباح المتهجد، ص 700.

[29]. امام علی(ع): «هذا یوم... فیه... و ضحت الحجج؛ این روزی است که دلایل خداوند در آن روشن شد».

[30]. امام علی(ع): «هذا یوم محنة العباد؛ این روز آزمایش بندگان است»، مصباح المتهجد، ص 700.

[31]. امام علی(ع): «و هو... یوم دحر الشیطان؛ روز غدیر، روز راندن شیطان است»، مصباح المتهجد، ص 700.

[32]. امام علی(ع): «و هو یوم الایضاح؛ روز غدیر، روز آشکار کردن حقیقت است»، مصباح المتهجد، ص 700.

[33]. امام علی(ع): «وهو... یوم البیان عن حقایق الایمان؛ روز غدیر، روز بیان کردن حقایق ایمان است»، مصباح المتهجد، ص 700.

[34]. امام رضا(ع) در حدیثی مفصل، روز غدیر را روز عرضه ولایت به انسان ها و مخلوقات معرفی می کند. نک: المراقبات، ص 257.

[35]. امام صادق(ع): «در هنگام دیدار با برادر ایمانی خود بگو: اَلْحَمْدُلِلّه الَّذِی اَکْرَمْنَا بِهذَا اَلْیَوْم؛ سپاس خداوند را که ما را در این روز کرامت داد»، المراقبات، ص 257.

[36]. امام علی(ع): «و هو... یوم کمال الدین؛ غدیر، روز کمال دین است»، مصباح المتهجد، ص 700.

[37]. امام علی(ع): «هذا یوم الفصل الذی کنتم توعدون؛ این روز جداسازی است که به آن وعده داده شده اید»، مصباح المتهجد، ص 700.

[38]. امام علی(ع): «وهو... یوم البرهان؛ روز غدیر، روز برهان است»، مصباح المتهجد، ص 700.

[39]. امام صادق(ع): «الیوم الذی نصب منه رسول الله امیر المؤمنین (ع)...؛ روزی که پیامبر در آن امیرمؤمنان را منصوب کرد»، الغدیر، ج 1، ص 285.

[40]. امام علی(ع): «وهو... یوم الشاهد و المشهود؛ غدیر، روز گواهی و گواهان است»، مصباح المتهجد، ص 700؛ امام صادق(ع): «نام غدیر در زمین، روز به گواهی گرفته شدگان (جمع مشهود) است»، بحارالانوار، ج 98، ص 231.

[41]. امام علی(ع): «وهو... یوم العهد المعهود؛ غدیر، روز وعده و پیمان است»، مصباح المتهجد، ص 700؛ امام صادق(ع): «نام غدیر در آسمان ها روز پیمان بستن است»، بحارالانوار، ج 98، ص 321.

[42]. امام صادق(ع): «نام غدیر در زمین، روز میثاق گرفته شده است»، بحارالانوار، ج 98، ص 321.

[43]. امام رضا(ع): «روز غدیر، روز زینت است»، المراقبات، ص 257.

[44]. امام رضا(ع): «یوم تقبل اعمال الشیعه؛ غدیر، روزی است که اعمال شیعه در آن قبول می شود»، المراقبات، ص 257.

[45]. امام علی(ع): «هذا... یوم الدلیل علی الرواد؛ این، روز رهنمونی به رهنمایان است»، مصباح المتهجد، ص 700.

[46]. امام علی(ع): «هذا یوم الامن المأمون؛ این، روز امن و امان است»، مصباح المتهجد، ص 700.

[47]. امام علی(ع): «هذا یوم ابلاء السرائر؛ این، روز آشکار کردن امور پنهان است»، مصباح المتهجد، ص 700.

[48]. امام صادق(ع): «جعله عیدا لنا؛ خداوند این روز را برای ما اهل بیت: عیدقرار داد»، بحارالانوار، ج 98، ص 300.

[49]. امام صادق(ع): «جعله عیدا... لموالینا و شیعتنا؛ خداوند این روز را برای دوست داران و شیعیان، عید قرار داد»، بحارالانوار، ج 98، ص 300.

[50]. امام صادق(ع): «روز غدیر، روز عبادت است»، الغدیر، ج 1، ص 285.

[51]. امام صادق(ع): «انه الیوم الذی... تمت فیه النعمة؛ نعمت در روز غدیر، تمام شد»، الغدیر، ج 1، ص 285.

[52]. امام علی(ع): «هذا یوم اظهار المصون من المکنون؛ این، روز اظهار گوهر مصون از راز پنهان داشته است»، مصباح المتجهد، ص 700.

[53]. امام علی(ع): «هذا یوم ابدی خفایا الصدور و مضمرات الامور؛ این، روزی است که مقاصد و نیت های نهان را آشکار کرد»، مصباح المتهجد، ص 700.

[54]. امام علی(ع): «هذا یوم النصوص علی اهل الخصوص؛ این، روز تصریح برگزیدگان است»، همان.

[55]. امام صادق(ع): «هو الیوم الذی جعله لمحمد(ص) و آ له:؛ روز غدیر، روزی است که خداوند آن را برای محمد و آل او قرار داد»، المراقبات، ص 257.

[56]. امام صادق(ع): «روز غدیر، روز نماز است»، الغدیر، ج 1، ص 285.

[57]. امام صادق(ع): «روز غدیر، روز شکرگزاری است»، الغدیر، ج 1، ص 285.

[58]. امام علی(ع): «وانزل علی نبیه فی یوم الدرج ما بین له عن ارادته فی خلصائه؛ و خداوند، در روز دوم، اراده خویش را در حق بندگان خاص و گزیدگان خود اظهار داشت»، مصباح المتهجد، ص 700 (مقصود از درج، درختان پرشاخ و برگی است که در سرزمین غدیر وجود داشت و حضرت در سایه آنها قرار گرفت و ولایت امیر مومنان(ع) را ابلاغ فرمود).

[59]. این نام، معروف ترین نام غدیر است که از مکان واقعه گرفته شده است.

[60]. امام صادق(ع): «ذلک یوم صیام؛ روز غدیر، روز روزه داری است»، بحارالانوار، ج 98، ص 323.

[61]. امام صادق(ع): «روز غدیر، روز اطعام است»، بحارالانوار، ج 98، ص 323.

[62]. امام صادق(ع): «انه یوم عید؛ روز غدیر، روز عید و جشن است»، بحارالانوار، ج 98، ص 298.

[63]. امام علی(ع): «هذا یوم الملأ الاعلی...؛ این روز عالم بالا است...»، مصباح المتهجد، ص 700.

[64]. امام رضا(ع): «هو الیوم الذی اکمل الله فیه الدین...؛ این، روزی است که خداوند دین را در آن کامل کرد...»، المراقبات، ص 257.

[65]. امام صادق(ع): «انه یوم فرح؛ غدیر، روز شادابی است»، الغدیر، ج 1، ص 286.

[66]. امام علی(ع): «وهو... یوم الایضاح عن المقام الصراح؛ روز غدیر، روز به صراحت سخن گفتن از مقام ناب است»، مصباح المتهجد، ص 700.

[67]. امام علی(ع): «وهو یوم تبیان العقود عن النفاق و الجحود؛ غدیر، روز باز کردن گره پیوند میان کفر و نفاق است»، مصباح المتهجد، ص 700.

[68]. امام صادق(ع): «نام غدیر در زمین، روز بازخواست شدگان است»، بحارالانوار، ج 98، ص 320.

[69]. شیخ مفید، ارشاد، ج 1، ص 176.

[70]. نک: تفسیر (معارج: 1).