با فرا رسیدن عید غدیر، این واقعه بزرگ تاریخی در اسلام، دل ها متوجه یک امر مهم اعتقادی و اجتماعی و سرنوشت ساز در زندگی می شود که آن، ولایت و رهبری جامعه دینی است. این امر از دو جهت بااهمیت است: یکی به سبب اصل ضرورت وجود امام و ولیّ در جامعه اسلامی و دیگری به سبب ویژگی های یک امام و رهبر در جامعه دینی. به همان دلیل که پیامبر به تأسیس حکومت اسلامی اقدام کرد، این حکومت باید به حیات خود ادامه دهد و همچنان که جامعه اسلامی نوپا، به رهبری چون پیامبر که خود، نمونه همه مکارم اخلاق است، نیازمند بود، این جامعه نیز برای رشد و بالندگی خود، به رهبران این چنینی نیاز دارد.
ارزش و اهمیت ولایت و رهبری در جامعه اسلامی
قرآن، این منشور جاوید هدایت و روشنگری، جایگاه و اهمیت امر امامت در جامعه اسلامی را چنین بیان می کند:
حکمت: «از ابن عباس و ابوذر و حُذَیفَه مروی است که هنوز اهل بیعت [با علی در روز غدیر] متفرق نشده بودند که جبرئیل ـ علیه السلام ـ نازل شده، رسول خدا(ص) را خوشحال ساخت به این آیه مبارکه: «الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی وَرَضِیتُ لَکُمُ الإِسْلاَمَ دِینًا.»[1] [و] آن حضرت را بشارت داد و حاضران روز غدیر، بلکه عالَمیان را خبردار گردانید که اسلام در آن روز کامل شد و نعمت الهی بر بندگان اتمام پذیرفت و رضا و خشنودی خالق ارض و سماء از مسلمانان، در آن روز به حصول پیوست.
از اینجا معلوم می شود که واجبات دیگر، خواه از اصول[2] و خواه از فروع، نزد الله تعالی مثل امامت و ولایت نیست [که] اکمال دین و اتمام نعمت را به امیری و سرداری و صاحب اختیاری آن مرکز دایره امامت و سرکرده سلسله ولایت منوط[3] ساخت».[4]
اخلاق و ویژگی های برجسته رهبران دینی جامعه
از منظر قرآن، رهبر و صاحب اختیار مردم باید فردی باشد که خود، از نظر ایمانی و اخلاقی ممتاز باشد. به دیگر سخن، خود، الگویی برای دیگران باشد. خداوند سبحان در قرآن کریم به دو ویژگی اشاره دارد:
إِنَّمَا وَلِیُّکُمُ اللّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِینَ آمَنُواْ الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلاَةَ وَیُؤْتُونَ الزَّکَاةَ وَهُمْ رَاکِعُونَ. (مائده: 55)
حاکم شما و اولی به تصرف در امور شما نیست، مگر خدا و رسول او و آن کسانی که ایمان آورده اند و نماز را به جای می آورند و در اثنای نماز و حالت رکوع، زکات را به مستحق می دهند.
امامت و ولایت، ادامه راه رسالت
حکایت: «روزی رسول خدا(ص) با اصحاب در مسجد به نماز ظهر مشغول بودند که شخصی به هیئت[5] درویشان، گرد صف های نماز برآمده، سؤال می کرد و گرد مسجد می گشت و چون هیچ کس مرهم احسانی بر جراحتش ننهاد، روی دعا و عرض حاجت به جانب کریم بی منّت کرده، گفت: الهی! تو واقفی که از مسجد پیغمبر تو محروم می روم! چون در این وقت برابر به موقف[6] حضرت امیرالمؤمنین(ع) بود، عبارت[7] درویش دل ریش[8] به گوش آن حضرت رسیده، انگشت مبارک به جانب آن درویش حرکت فرمود. درویش را معلوم شد که غرض چیست؛ انگشتر را از انگشت مبارک آن حضرت بیرون کرده و متوجه بیرون شد و شکر حضرت حق تعالی ادا می نمود.
حضرت رسالت پناه از تصدق شاه ولایت واقف گشته، چون از جواب سلام [نماز] فارغ شد، دست دعا به جانب آسمان برداشته، فرمود که: «الهی! چنانچه موسی ـ علیه السلام ـ التماس کرد که هارون، برادرش را خلیفه و وصیّ او گردانی که دینش به امداد او قوّت گیرد و تو دعای او را اجابت فرمودی و برادرش را به خلافت او نصب نمودی و دین موسی را به برکت او محفوظ گردانیدی، من نیز پیغمبر تواَم و استدعا می نمایم که علی را که برادر من است، خلیفه و جانشین من گردانی و در هدایت و ارشاد خلق شریک مَنَش سازی که وزیر و صاحب اختیار من باشد».
هنوز مناجات رسول خدا(ص) تمام نشده بود که جبرئیل امین نزول فرموده، به این آیه آن حضرت را بشارت داد».[9]
پی نوشت:
[1]. نک: مائده: 3.
[2]. اصول: واجبات اصلی، مانند نماز و روزه.
[3]. منوط: مشروط.
[4]. مقدس اردبیلی، حدیقه الشیعه، تصحیح: صادق حسن زاده، قم، انتشارات انصاریان، 1378، چ 2، ج 1، ص 125.
[5]. هیئت: شکل و قیافه.
[6]. موقِف: جایگاه، محل ایستادن.
[7]. عبارت: کلام و بیان.
[8]. دل ریش: دل خسته، محزون.
[9]. حدیقه الشیعه، ج 1، صص 59 و 60.